تجربه نگاری و تاریخ نگاری دو مفهوم مهم در حوزههای مختلف علمی و آموزشی هستند که به بررسی و تحلیل تجربیات و وقایع میپردازند. در همین راستا، ستاد مدارس مسجد محور به بررسی و تحلیل تحولات مدرسه مسجد محور حضرت اباالفضل (ع) مشهد، به روایت محمد سعید اباذری از آغاز تاکنون پرداخته است. در ادامه، ابتدا به توضیح چیستی و چرایی هر یک از مفاهیم تجربه نگاری و تاریخ نگاری خواهیم پرداخت و سپس، برشی از این کتاب را مورد مطالعه قرار خواهیم داد.
همچنین می توانید با مطالعه دیگر کتب تجربه نگاری مدارس مسجد محور، با الگوهای گوناگون این مدارس آشنا شوید.
-
تجربه نگاری
چیستی تجربه نگاری:
تجربه نگاری به فرآیند ثبت و تحلیل تجربیات فردی یا گروهی اشاره دارد. این فرآیند معمولاً شامل نوشتن، بازتاب و بررسی احساسات، افکار و یادگیریهایی است که از یک تجربه خاص به دست آمده است. تجربه نگاری میتواند در زمینههای مختلفی مانند آموزش، روانشناسی، هنر و حتی کسبوکار کاربرد داشته باشد.
چرایی تجربه نگاری:
یادگیری از تجربیات: تجربه نگاری به افراد کمک میکند تا از تجربیات خود بیاموزند و درسهایی که از آنها گرفتهاند را ثبت کنند.
تحلیل و ارزیابی: این فرآیند به افراد اجازه میدهد تا تجربیات خود را تحلیل کنند و نقاط قوت و ضعف خود را شناسایی کنند.
تقویت خودآگاهی: تجربه نگاری به افراد کمک میکند تا خود را بهتر بشناسند و احساسات و واکنشهای خود را درک کنند.
ایجاد ارتباطات: به اشتراکگذاری تجربیات میتواند به ایجاد ارتباطات عمیقتر و همدلی بین افراد کمک کند.
-
تاریخ نگاری
چیستی تاریخ نگاری:
تاریخ نگاری به فرآیند ثبت، تحلیل و تفسیر وقایع تاریخی اشاره دارد. این رشته علمی به بررسی رویدادها، شخصیتها، فرهنگها و جوامع در طول زمان میپردازد و هدف آن درک بهتر گذشته و تأثیر آن بر حال و آینده است. تاریخ نگاری شامل استفاده از منابع مختلف، مانند اسناد، کتابها، مصاحبهها و آثار هنری برای ساخت یک روایت تاریخی است.
چرایی تاریخ نگاری:
درک گذشته: تاریخ نگاری به ما کمک میکند تا از تجربیات و اشتباهات گذشته بیاموزیم و از آنها در تصمیمگیریهای آینده استفاده کنیم.
شکلدهی به هویت: تاریخ نگاری به ما کمک میکند تا هویت فرهنگی و ملی خود را درک کنیم و به آن افتخار کنیم.
تحلیل تغییرات اجتماعی: با مطالعه تاریخ، میتوانیم تغییرات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی را درک کنیم و عوامل مؤثر بر آنها را شناسایی کنیم.
ایجاد آگاهی اجتماعی: تاریخ نگاری میتواند به ایجاد آگاهی اجتماعی و فرهنگی کمک کند و ما را به تفکر درباره مسائل معاصر و چالشهای آینده ترغیب کند.
تجربه نگاری مدیران مدارس یک فرآیند مهم و مؤثر است که میتواند به بهبود عملکرد و کیفیت آموزش در مدارس کمک کند. در ادامه به بررسی ضرورت و فواید تجربه نگاری مدیران مدارس میپردازیم:
ضرورت تجربه نگاری مدیران مدارس مسجد محور
بهبود فرآیندهای مدیریتی:
تجربه نگاری به مدیران کمک میکند تا فرآیندهای مدیریتی خود را تحلیل و ارزیابی کنند و نقاط قوت و ضعف را شناسایی نمایند.
یادگیری از تجربیات گذشته:
مدیران میتوانند از تجربیات موفق و ناموفق خود درس بگیرند و این تجربیات را در تصمیمگیریهای آینده به کار ببرند.
تسهیل در انتقال دانش:
ثبت تجربیات میتواند به تسهیل انتقال دانش و اطلاعات بین مدیران و معلمان کمک کند و به ایجاد یک فرهنگ یادگیری در سازمان آموزشی منجر شود.
تقویت رهبری و مدیریت:
تجربه نگاری میتواند به مدیران کمک کند تا مهارتهای رهبری و مدیریتی خود را تقویت کنند و به بهبود روابط با معلمان و دانشآموزان بپردازند.
فواید تجربه نگاری مدیران مدارس
افزایش خودآگاهی:
تجربه نگاری به مدیران کمک میکند تا خود را بهتر بشناسند و نقاط قوت و ضعف خود را شناسایی کنند. این خودآگاهی میتواند به بهبود عملکرد آنها کمک کند.
تقویت مهارتهای تحلیلی:
با نوشتن و تحلیل تجربیات، مدیران میتوانند مهارتهای تحلیلی خود را تقویت کنند و به درک بهتری از مسائل پیچیده بپردازند.
ایجاد فرهنگ یادگیری:
تجربه نگاری میتواند به ایجاد یک فرهنگ یادگیری در مدرسه کمک کند که در آن همه اعضای سازمان، از جمله معلمان و دانشآموزان، به یادگیری و بهبود مستمر تشویق شوند.
مدیریت تغییرات:
در دنیای امروز، مدارس با تغییرات سریع و چالشهای جدید روبهرو هستند. تجربه نگاری میتواند به مدیران کمک کند تا بهتر با این تغییرات سازگار شوند و راهکارهای مؤثری برای مدیریت آنها پیدا کنند.
بهبود ارتباطات:
تجربه نگاری میتواند به بهبود ارتباطات درونسازمانی کمک کند. مدیران میتوانند تجربیات خود را با دیگران به اشتراک بگذارند و از تجربیات دیگران نیز بهرهمند شوند.
پشتیبانی از تصمیمگیری:
ثبت تجربیات میتواند به مدیران کمک کند تا در فرآیند تصمیمگیری خود از دادههای واقعی و مستند استفاده کنند و تصمیمات بهتری اتخاذ کنند.
برشی از کتاب صنعت تربیت
روش اکتشافی این است که خود دانشآموز باید کشف کند. مثلاً اگر بخواهید الفبا را به آنها آموزش بدهید، با توجه به شکلهایی که در اختیار دانشآموز گذاشته شده باید شکل آن را بشناسد و خودش کشف کند. این تکنیکهای خاص خود را دارد. مسائل ریاضی را در کتاب در اول فصل توضیح داده، سپس یک یا دو مثال حل کرده و بعد تمرین داده است. تمرینات به توضیحات و مثالها برمیگردد.
دانشآموز باید توضیحات را بخواند و روی آن فکر کند. وقتی به تمرینات میرسد با توجه به آن توضیحات و مثالهایی که در خود کتاب حل شده باید بتواند بقیۀ تمرینها را حل کند. وقتی خود دانشآموز به جواب رسید، پیش مربی میآید و جواب را نشان میدهد. اگر جواب او غلط باشد، مربی میگوید اشتباه کردی و جواب تو غلط است؛ تلاش کن تا جواب درست را پیدا کنی.
اگر در ریاضی به جواب غلط رسید مربی به او میگوید جواب غلط است و باید آن را اصلاح کند؛ و اگر جواب و روش درست باشد، میگوید به مسئله بعدی برو. دانشآموز مسئله به مسئله حل میکند و جواب درست را کشف میکند. معلم جواب درست را همان اول نمیدهد. درس دادن و تختهای در کار نیست. در روش مرسوم معلم اول روی تخته توضیح میدهد و برای نمونه مسئله را روی تخته حل میکند و میگوید مسئلهها را حل کنید.
در کلاس بیستنفره یا سینفره این مرسوم است که یکی از بچهها پای تخته تمرینها را حل میکند و بچهها اشتباهات خود را نمیفهمند، بلکه فقط میفهمند غلط حل کردهاند و جواب درست این است و آن را رونویسی میکنند. اینجا معلم به او درس نمیدهد و میگوید برو کتاب را بخوان و ببین چه چیزی را توضیح داده و مثالهای آن را حل کرده است. او با توضیحات کتاب و حل تمرینهای کتاب مسئله را حل کرده است.
در روش معمول، معلم اصل است که ابتدا درس میدهد و بیان میکند و در اینجا معلم به حاشیه میآید. کتاب جای معلم را میگیرد و معلم از درسنامۀ کتاب استفاده میکند. کتابهای طراحیشده در آموزش و پرورش، چه در مقطع ابتدایی و چه دبیرستان، کتابهای خود را طوری طراحی کردهاند که اگر در جایی معلم نبود، دانشآموزان مسائل کتاب را بفهمند و بتوانند آن را حل کنند.
دانشآموز کتاب را میخواند و معلم توضیح نمیدهد. در جاهایی ممکن است دانشآموز متوجه نشود. مربی در اینجا سعی کند با اشاره و بهطور غیرمستقیم آن را تفهیم کند. برای مثال در پاسخ دادن به این سؤال که ۴×۴ چقدر میشود، اگر دانشآموز در جواب گفت 12 میشود، نباید جواب درست را به او بگوید. بعد بپرسد پس 3×۴ چقدر میشود، پس خود او میفهمد چهار ضربدر چهار 12 نمیشود.
ما بهجای جواب مستقیم با طرح سؤال به او میفهمانیم که جواب او اشتباه است و در آخر به جواب درست میرسد. وقتی شما بخواهید از دانشآموز املاء بگیرید، روش مرسوم این است که به دانشآموز املاء میگویند و او مینویسد و معلم تصحیح میکند و زیر غلطهای او خط میکشد و میگوید از این غلطها یک یا دو خط بنویس و بیاور تا غلطهای تو برطرف شود. ما میگوییم درس مورد نظر را اول خوب بخوان.
بعد از آن املاء میگوییم. بعد میگوییم املای خود را تصحیح کن. دانشآموز باید از روی کتاب املای خود را تصحیح کند. وقتی غلطهای خود را پیدا کرد، شما املای او را بدون خطکشی زیر غلطها نگاه میکنی و به او میگویی سه یا چهار غلط دیگر داری. باید دوباره بگردی و غلطهای خود را پیدا کنی. دانشآموز مجبور است به این شکل اشکالات خود را پیدا کند و این در ذهن او میماند و درصد اشکالات کم میشود.
اینجا معلم به دانشآموز نمره نمیدهد و بچهها با هم مقایسه نمیشوند. او با خودش مقایسه میشود که میتواند اشکالات خود را پیدا کند یا خیر. برای دانشآموزی که تنبلی کند نیز راههایی وجود دارد. در روش معمول این هدف نیست و اقتضا میشود که معلم به دانشآموز القا میکند که من میفهمم و تو نیز برای فهمیدن باید پیش من بیایی و بدون من تو قدرت درک و فهم نداری. روش اکتشافی به دانشآموز میگوید تو میفهمی و قدرت فهم تو مثل من است و باید تلاش کنی. من به تو کمک میکنم تا در تلاش خود موفق باشی.
در امتحان روش معمول به این شکل است که معلم از دانشآموز مچگیری میکند تا به او بگوید تو نتوانستی و خنگ بودی. دیدی غلط زیادی داشتی؟ جواب درست این است. یا دانشآموزان دیگر را به رخ او میکشد. یک یا دو نفر که هوش ریاضی دارند بالا میآیند و الگو میشوند و بقیه ملامت میشوند، ولی در روش اکتشافی هر دانشآموز با خودش مقایسه میشود.
برای مثال در این روش، معلم امتحان او را تصحیح نمیکند، بلکه دانشآموز امتحان خود را تصحیح میکند و دانشآموز طی فرآیند تصحیح کردن، متوجه غلطها و اشکالات خودش میشود و بعداً آن اشکالات را تکرار نمیکند.
بدون دیدگاه