ساحت های مختلف تعلیم و تربیت یکی از مواردی است که پرداختن به آن برای هر فعال تعلیم و تربیت ضروری به نظر می رسد. به همین جهت، مطالعه مقاله ذیل می تواند به مربیان گرامی کمک شایانی در جهت شناخت ساحت های مختلف تربیتی و ابعاد آن ها داشته باشد.

دریافت متن کامل متن مقاله ساحت های تحول استاد عالم زاده

دریافت پاور پوینت ساحت های تحول استاد عالم زاده

نظام دانشی تربیت اسلامی از عناصر زیر تشکیل شده است: ۱. مبانی تربیت، ۲. اهداف تربیت، ۳. اصول تربیت، ۴. روش‌های تربیت، ۵. مراحل تربیت، ۶. عوامل و موانع تربیت، ۷. نهادها و کانون‌های تربیت، ۸. برنامه‌های تربیتی، ۹. تکنولوژی و ابزار تربیت، و… .[1] از این میان ذیل عنوان دوم یعنی اهداف، بحث «ساحت‌های تربیت» به عنوان یکی از مباحث اساسی و بنیادین عرصه‌ی انسان‌سازی ذکر می‌شود که برنامه‌ریزی‌های تهذیبی و تربیتی بر پایه‌ی آن شکل می­گیرد.

در طرح تربیتی اسلام، هدف عالی تربیت «قرب به خدا» است که انسان را شایسته‌ی مقام جانشینی یا خلیفه‌اللهی می‌گرداند. این هدف با عبودیت و بندگی خالصانه حاصل می‌شود؛ البته بندگی خالصانه برای دستیابی به چنین مرتبه‌ی بلندی مصادیق و شئون مختلفی دارد و در انواع ارتباطات انسان جلوه می‌کند که لازم است به گستره‌ی آن تفصیلاً توجه شود.

ساحت‌های تربیت، هدف کلان تربیت را خرد و اهداف تربیت را دسته‌بندی می‌کنند؛ هر قدر شناخت ما از اهداف و ساحت‌های تربیت، کامل‌تر باشد، برنامه­ ریزی­ ها و اقدامات ما در مقام تربیت جامع‌تر و جزئی‌تر می‌گردد و توازن و تناسب بیشتری در آن رعایت خواهد شد. همچنین با شناخت ساحت‌های تربیت، قدرت ارزیابی ما از عملیات جامع تربیت و آسیب‌شناسی آن نیز بیشتر خواهد بود. کلیدواژه‌ی «رشد جامع و متوازن به سوی اهداف الهی» گویای همه‌ی مراد از مطلوبیت‌های تربیت است که با بیان ساحت‌های تربیت بسط و تفصیل می‌یابد.

فهرست ساحت‌های تربیت، نقشه‌ی مرجع و جدول کاملی خواهد بود که با استفاده از آن می‌توان گستره‌ی عملیات تربیت را به شکل مطمئنی رصد کرد و برای همه‌ی خانه‌های آن برنامه‌ریزی داشت. همچنین چک‌لیست کاملی است که می‌توان در مقام ارزیابی بدان اتکا کرد و مطمئن شد که چیزی از قلم نیفتاده و مورد غفلت قرار نگرفته است.

پس از شناسایی ساحات گوناگون وجودی انسان که نیازمند رشد و تهذیب و تربیت است، می ­بایست جایگاه هریک از این ساحت‌ها و سهم و وزن هرکدام تعیین و در یک منظومه‌ی یک‌پارچه طبقه ­بندی شوند به‌طوری که تقدم و تأخر، نیز اولویت­ و اهمیت و شمولیت آنها نسبت به یکدیگر معلوم باشد.

پیشینه‌ی بحث

در زمینه‌ی احصا و طبقه‌بندی اهداف و ساحت‌های تربیت، نمونه‌های روشن و آماده‌ای وجود دارد و تلاش‌هایی صورت گرفته است.

نمونه اول بسته‌هایی از اهداف و مطلوبیت‌های متنوع تربیتی است که ترتیب منطقی روشنی در آن دیده نمی‌شود و نوعاً ادعای احصا و استقصا و نظام‌وارگی ندارد؛ اما اجمالاً بر لزوم جامعیت شخصیت انسان و تنوع اهداف و ساحت‌های تربیت تأکید می‌کند. مانند:

  • قرآن کریم: اوصاف عباد الرحمن در آخر سوره فرقان، اوصاف مؤمنان در ابتدای سوره مؤمنون، و …
  • روایات: خطبه‌ی همّام نهج‌البلاغه،[2] حدیث جنود عقل و جهل، یکصد و سه صفت مؤمنان در کلام پیامبر اکرم6.[3] حدیث اربعمائه[4] و …
  • منشور تربیتی نسل جوان؛
  • فهرست‌های الفبایی.[5]

نمونه‌های دیگری نیز وجود دارد که در آن نوعی طبقه‌بندی و انسجام ملاحظه می‌شود؛ مانند:

  • طبقه‌بندی اهداف تربیتی بر اساس قوای نفس (شهویه، غضبیه، عاقله [و واهمه]) که در اخلاق ارسطویی شکل گرفته است.
  • طبقه‌بندی اهداف و ساحت‌های تربیت بر اساس روابط چهارگانه انسان (با خود، با خدا، با دیگران، با محیط)؛[6]
  • طبقه‌بندی اهداف تربیت بر اساس ابعاد وجودی انسان (شناخت، گرایش، رفتار)؛
  • طبقه‌بندی اهداف تربیت متشکل از ترکیب روابط چهارگانه با ابعاد سه‌گانه که توسط مرحوم آیت‌الله مصباح بیان شده است؛[7]
اهداف حوزه‌ی بندگی حوزه‌ی شخصی حوزه‌ی اجتماعی حوزه‌ی طبیعی
فرهنگی اجتماعی اقتصادی سیاسی
بینشی مانند شناخت خدا و پیامبر مانند خودشناسی و شناخت فضایل مانند شناخت حقوق دیگران و قوانین اجتماعی مانند شناخت احکام و اولویت‌های اقتصادی مانند شناخت اهداف سیاسی اسلام و آگاهی از شرایط سیاسی مانند شناخت وظایف انسان نسبت به طبیعت
گرایشی مانند محبت به خدا و خوف از او مانند علم‌دوستی و احساس عزت مانند علاقه به والدین و حس همیاری مانند روحیه‌ی قناعت و بیزاری از تنبلی مانند گرایش به تحقق دولت کریمه مانند علاقه به حفظ و بهبود منابع طبیعی
رفتاری مانند شکر و تقوای الهی مانند نظم و برنامه‌ریزی مانند معاشرت نیکو و دفاع از حق دیگران مانند انفاق و میانه‌روی در مصرف مانند التزام به ولایت فقیه و حمایت از میهن اسلامی مانند حفظ منابع طبیعی و بهره‌برداری صحیح از آن
  • طبقه‌بندی هفده‌گانه ساحت‌های تربیتی در نظام‌نامه تربیتی المصطفی6 به شرح زیر: ۱. تربیت فطری، ۲. تربیت غریزی، ۳. تربیت جسمانی، ۴. تربیت علمی، ۵. تربیت عقلانی، ۶. تربیت گرایشی انگیزشی (عاطفی، احساسی، هیجانی)، ۷. تربیت رفتاری، ۸. تربیت اعتقادی، ۹. تربیت عبادی، ۱۰. تربیت اخلاقی، ۱۱. تربیت معنوی یا عرفانی، ۱۲. تربیت خانوادگی، ۱۳. تربیت اجتماعی، ۱۴. تربیت سیاسی، ۱۵. تربیت اقتصادی – حرفه‌ای، ۱۶. تربیت فرهنگی – هنری، ۱۷. تربیت زیست‌محیطی.[8]
  • در نظام تربیتی بسیجیان (طرح صالحین) نیز ساحت‌های تربیت در حوزه‌های ارتباطی چهارگانه به شرح زیر بیان شده است:
  • در بخش فلسفه تربیت از سند ملی تحول آموزش و پرورش نیز به این شش ساحت اشاره شده است:
    • ساحت تربیت دینی (اعتقادی عبادی) و اخلاقی
    • ساحت تربیت سیاسی و اجتماعی
    • ساحت تربیت زیستی و بدنی
    • ساحت تربیت هنری و زیباشناختی
    • ساحت تربیت اقتصادی و حرفه‌ای
    • ساحت تربیت علمی و فناوری

با این وصف شایسته است تصویر روشنی از نقشه‌ی کامل ساحت‌ها و اهداف تربیتی داشته باشیم و مأموریت خود را در تربیت جامع و متوازن به شکل دقیق معلوم سازیم؛ بنابراین پرسش مشخص بحث عبارت است از:

۱. ساحت‌های تربیت کدام است؟

۲. این ساحت‌ها چه ضرایب و نسبتی با یکدیگر دارند؟

دریافت متن کامل متن مقاله ساحت های تحول استاد عالم زاده

دریافت پاور پوینت ساحت های تحول استاد عالم زاده

اهمیت و ضرورت بحث[9]

انسان موجودی دارای ابعاد و ساحت‌های مختلف است: روح و بدن دارد، از بینش‌ها، گرایش‌ها و توانایی‌های مختلف برخوردار است و با دیگر موجودات جهان ارتباط‌هایی دارد، از آنها تأثیر می‌پذیرد و بر آنها تأثیر می‌گذارد. از آنجا که تعلیم و تربیت، فرایندی جهت ایجاد، شکوفایی، تصحیح، تقویت، تعدیل و هدایت بینش‌ها، گرایش‌ها و استعدادها و توانایی‌های انسان در ابعاد مختلف روح و بدن برای رسیدن به کمال مطلوب است، با همه‌ی این ابعاد و ساحت‌ها سروکار دارد.

به این ترتیب، هنگامی که از تعلیم و تربیت سخن می‌گوییم، در واقع از انواعی از قابلیت‌ها و ظرفیت‌ها سخن می‌گوییم که در ابعاد مختلف روح و بدن انسان قرار دارند و انسان برای وصول به کمال مطلوب خود، نیازمند آن است که با یاری دیگران، آنها را به فعلیت برساند یا آنها را تصحیح، تعدیل، تقویت و هدایت کند.

به این ترتیب، یکی از اموری که در تعلیم و تربیت، باید مشخص شود حوزه‌های مختلفی است که تعلیم و تربیت با آنها سروکار دارد؛ یعنی موضوعات، استعدادها و قابلیت‌هایی که برای تعلیم و تربیت باید ایجاد، شکوفا، اصلاح، تعدیل، تقویت یا هدایت شوند.

برای معلوم شدن بیشتر ضرورت این بحث، باید توجه کنیم که هدف عام تعلیم و تربیت اسلامی، به دست دادن آگاهی‌ها، گرایش‌ها و مهارت‌ها و به فعلیت رساندن استعدادهای انسان در جهت قرب الهی است و بنا بر مبانی انسان‌شناختی همه‌ی قابلیت‌ها و ظرفیت‌های وجودی انسان در قرب به خداوند تأثیر دارند؛ اما انسان‌ها، صرف نظر از ویژگی‌هایشان و تفاوت‌هایی که در نیازهای آموزشی و استعدادها با یکدیگر دارند، دارای ابعاد و جوانب مشترک بسیار متنوعی هستند و مطالعه و بررسی دقیق استعدادها و نیازمندی‌های مشترک انسان‌ها، مستلزم تفکیک این ابعاد و جوانب است، به طوری که تفکیک نشدن آنها، مستلزم سردرگمی در تعیین اهداف جزئی و به تبع آن ممکن نشدن برنامه‌ریزی و ارزیابی درست است.

در واقع، نیازمندی‌های علمی و تربیتی انسان‌ها بسیار متنوع است و هنگامی که پژوهشگران، برنامه‌ریزان و دیگر دست‌اندرکاران تعلیم و تربیت، درصدد بررسی این نیازمندی‌ها، هدف‌گذاری و تعیین اصول و روش‌هایی برای تعلیم و تربیت برمی‌آیند، ناگزیرند حوزه‌ی این نیازمندی‌ها و استعدادها را تعیین و تفکیک کنند و به هر یک از آنها به طور جداگانه بپردازند. به همین دلیل در دانش تعلیم و تربیت برای فرآیند آموزش و پرورش، ساحت‌های مختلفی در نظر گرفته می‌شود و به این وسیله حوزه‌های خاص تعلیم و تربیت از یکدیگر تفکیک می‌شوند.

[1] «مبانی تربیت» گزاره‌هایی توصیفی هستند که در دانش تربیت اصل موضوع و پیش‌فرض به شمار می‌روند و علی‌القاعده برای اثبات آنها به علوم دیگر باید مراجعه کرد. «اهداف تربیت» مطلوبیت‌هایی هستند که پس از عملیات تربیت حاصل خواهند شد. «اصول تربیت» بایدهای کلان حاکم بر عملیات تربیت‌اند که تخطی از آن همواره خطاست. «روش‌های تربیتی» نیز بایدهای جزیی ولی جایگزین‌پذیر هستند که چگونگی دستیابی به اهداف را در چارچوب آن اصول روشن می‌گردانند.

«مراحل تربیت» سیر طولی دستیابی به اهداف تربیت را نشان می‌دهد در حالی که «ساحت‌های تربیت» روابط عرضی میان اهداف را نمایان می‌سازند. «عوامل تربیت» اموری هستند که دستیابی به اهداف تربیتی را امکان‌پذیر یا سهل می‌گردانند و در مقابل «موانع تربیت» اموری که دستیابی به اهداف تربیتی را ناممکن یا دشوار می‌سازند.

[2] رُوِيَ أَنَّ صَاحِباً لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ7 يُقَالُ لَهُ هَمَّامٌ كَانَ رَجُلًا عَابِداً فَقَالَ لَهُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ صِفْ لِيَ الْمُتَّقِينَ حَتَّى كَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَيْهِمْ فَتَثَاقَلَ7 عَنْ جَوَابِهِ ثُمَّ قَالَ «يَا هَمَّامُ اتَّقِ اللَّهَ وَ أَحْسِنْ فَإِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذِينَ اتَّقَوْا وَ الَّذِينَ هُمْ مُحْسِنُونَ» فَلَمْ يَقْنَعْ هَمَّامٌ بِهَذَا الْقَوْلِ حَتَّى عَزَمَ عَلَيْهِ فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَيْهِ وَ صَلَّى عَلَى النَّبِيِّ6 ثُمَّ قَالَ7: «أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى خَلَقَ الْخَلْقَ حِينَ خَلَقَهُمْ غَنِيّاً عَنْ طَاعَتِهِمْ آمِناً مِنْ مَعْصِيَتِهِمْ لِأَنَّهُ لَا تَضُرُّهُ مَعْصِيَةُ مَنْ عَصَاهُ وَ لَا تَنْفَعُهُ طَاعَةُ مَنْ أَطَاعَهُ فَقَسَمَ بَيْنَهُمْ مَعَايِشَهُمْ وَ وَضَعَهُمْ مِنَ الدُّنْيَا مَوَاضِعَهُمْ فَالْمُتَّقُونَ فِيهَا هُمْ أَهْلُ الْفَضَائِلِ مَنْطِقُهُمُ الصَّوَابُ وَ مَلْبَسُهُمُ الِاقْتِصَادُ وَ مَشْيُهُمُ التَّوَاضُعُ ‏ …» (نهج البلاغه،‌خطبه ۱۹۳).

[3] رُوِيَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ7 قَالَ: «لايَكْمُلُ الْمُؤْمِنُ إِيمَانُهُ حَتَّى يَحْتَوِيَ عَلَى مِائَةٍ وَ ثَلَاثِ خِصَالٍ فِعْلٍ وَ عَمَلٍ وَ نِيَّةٍ وَ بَاطِنٍ وَ ظَاهِرٍ» فَقَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ7: «يَا رَسُولَ اللَّهِ، مَا الْمِائَةُ وَ ثَلَاثُ خِصَالٍ؟» فَقَالَ: «يَا عَلِيُّ مِنْ صِفَاتِ الْمُؤْمِنِ أَنْ يَكُونَ جَوَّالَ الْفِكْرِ جَوْهَرِيَّ الذِّكْرِ كَثِيراً عِلْمُهُ عَظِيماً حِلْمُهُ …» (ابن همام اسکافی؛ التمحیص، ص۷۴).

[4] هي أربعمائة باب للدين و الدنيا (ابن شعبه حرانی؛ تحف العقول، ص۱۰۰).

[5] مانند کتاب «ارزش‌ها و ضدارزش‌ها در قرآن» اثر ابوطالب تجلیل؛ «دانش‌نامه‌ی قرآنی اخلاق» اثر پژوهشکده‌ی فرهنگ و معارف قرآن؛ »نضرة النعیم فی مکارم اخلاق الرسول الکریم» (موسوعه‌ی روایات اخلاقی اهل سنت) که به شیوه‌ی الفبایی نگاشته شده است؛ و «اصطلاح‌نامه‌ی اخلاق اسلامی» که مانند همه‌ی اصطلاح‌نامه‌ها علاوه بر نمایش درختی و نظام‌یافته‌ی موضوعات اخلاقی، صورت نمایش الفبایی دارد. البته در نمایش درختی و ترسیمی موضوعات هم تنها یک تقسیم‌بندی کلان چهارضلعی (آداب، حقوق، رذایل و فضایل) طرح شده و ذیل فضایل و رذایل به ترتیب حروف الفبا عناوین اخلاقی را سامان داده است.

[6] این الگوی چهارضلعی اوّل بار در کتاب مصباح‌الشریعه آمده و به امام صادق7 نسبت داده شده است؛ گرچه بنا بر قول صحیح‌تر مصباح الشریعه کتاب روایی نیست و استناد این کلمات به امام صادق7 مخدوش است. متن آن سخن به شرح زیر است: «أُصُولُ المُعَامَلَاتِ تَقَعُ عَلَى أَربَعَة أَوجُهٍ؛ مُعَامَلَة اللَّهِ وَ مُعَامَلَة النَّفسِ وَ مُعَامَلَة الخَلقِ وَ مُعَامَلَة الدُّنیَا؛ وَ كُلُّ وَجهٍ مِنهَا مُنقَسِمٌ عَلَى سَبعَة أَركَانٍ …. فَإِذَا حَصَلَت هَذِهِ الخِصَالُ فِی نَفسٍ وَاحِدَة فَهُوَ مِن خَاصَّة اللَّهِ وَ عِبَادِهِ المُقَرَّبِینَ وَ أَولِیَائِهِ حَقّا» (منسوب به امام صادق؛ مصباح الشریعه، ص۵).

[7] محمدتقی مصباح یزدی، فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی، ص۲۱۲ تا ۲۸۹.

[8] درآمدی بر نظام‌نامه‌ی تربیتی المصطفی6، ص ۲۲۰.

[9] این بخش با اندکی تصرف از منبع زیر نقل شده است: محمدتقی مصباح یزدی؛ فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی؛ ص322.

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *