آیت الله میرباقری، عضو مجلس خبرگان رهبری و ریاست محترم فرهنگستان علوم اسلامی قم، در سومین مجمع عمومی مدارس مسجد محور کشور، بیاناتی ارزشمند را ایراد فرمودند که به عنوان چراغ راه، در مسیر پرپیچ و خم تعلیم و تربیت اسلامی قابل استفاده خواهد بود.

در این مجال، به مطالعه فرمایشات آیت الله میرباقری خواهیم پرداخت. همچنین صوت بیانات ایشان نیز از لینک ذیل قابل دریافت خواهد بود.

 

 

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم المصطفی محمد(ص).

-اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم- و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین سیما بقیه الله فی الارضین ارواحنا لتراب مقدمه الفداء و لعنت الدائمة علی اعداعهم اجمعین.

«اَللهمَّ کُن لولیَّک الحُجةِ بنِ الحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیهِ وَ عَلی ابائهِ فی هذهِ السّاعةِ، وَ فی کُلّ ساعَة وَلیّا وَ حافظاً وقائِداً وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیناً حَتّی تُسکِنَهُ اَرضَکَ طَوعاً وَ تُمَتّعَهُ فیها طَویلاً»

إن شاء الله خدای متعال جلسه ما را مرضی امام زمان «ارواحنا فداه» قرار بدهد، قلوب ما را با معرفت و محبت حضرت نورانی بفرماید به برکت صلوات بر محمد و آل محمد (ص).

خدای متعال را شکرگزار هستم به خاطر توفیق حضور در این جلسه و زیارت شما اساتید و عزیزانی که همت کردید قدم گذاشتید در این وادی و در پی خلق یک وضعیت جدید برای جامعه در موضوع تعلیم و تربیت هستید. الحمدلله کارهای خوبی انجام گرفته، هم شما عزیزان هم جریان‌های دیگری که در این زمینه مشغول تلاش و فعالیت هستند تجربه‌های مفیدی به دست آمده که إن شاء الله برای قدم‌های بعد قابل استفاده هستند و روبه‌رو رشد هست به خصوص اگر این زحماتی که کشیده شده هم افزا و تجمیع بشود.

الآن می‌دیدم بعضی از کارهایی که انجام شده، بالاخره تجربه‌نگاری شده تبدیل به کتاب شده و قابل استفاده برای دیگران است. إن شاء الله خدا کمک کند این راه با همین قوت ادامه پیدا کند و هر روز به نتایج بهتری برسیم. بنده به نوبه خودم دوست داشتم زیارت کنم اساتید را؛ کم و بیش با تلاش‌ها و زحمات شما عزیزان آشنا هستم. نمی‌گویم با جزئیات کار، ولی از سال‌های قبل دنبال می‌کردم کار شما را و با نتایج کار هم تقریبا آشنا هستم. الحمدلله خدا توفیق داده بیش از این موفق باشید و روز به روز کار بهتر جامعه تر و اثرگذارتر بشود إن شاء الله.

حالا چند تا نکته هم در ذهن حقیر هست نمی‌خواهم زیاد وقت اساتیدم را بگیرم سعی می‌کنم که گذرا به آنها بپردازم. یک مورد ضرورت این کار است. همه ما می‌دانیم که آموزش رسمی در کشور ما و نه فقط در کشور ما، در سایر کشورهای اسلامی و حتی غیر اسلامی که روشن است، به شدت تحت تاثیر فضای تجدد است. در مدارس رسمی کشور ما هم همان ایده‌ها جریان پیدا کرده، بر همان ایده‌ها ساخته شده و مقصدش تربیت انسان تراز عصر روشنگری و کارآمد در همان نظام بوده است.

این امریست که فکر می‌کنم همه عزیزان مورد قبولشان است. بنابراین در ضرورت تحول هیچ تردیدی نیست. این نظام، باید متحول بشود و نظامی جایگزین او بشود که انسان در تراز انقلاب اسلامی، تمدن اسلامی بلکه بالاتر، انسان در تراز عصر ظهور تربیت می‌کند. کسی که بتواند در میدان متناسب با آرمان‌های عصر ظهور کنشگری بکند. ما نیاز به تربیت چنین انسان‌هایی داریم؛ هم به لحاظ مهارت هم به لحاظ عقلانیت و هوش، هم به لحاظ تربیت و انگیزه‌های ایمانی، ما باید نسلی تربیت کنیم که نسل انسان در تراز عصر ظهور باشد و روشن هم هست که تفاوت این دو چقدر است.

هم به لحاظ انگیزه هم به لحاظ عقلانیت هم به لحاظ توانایی‌ها. البته این نکته را عنایت دارید که این اختصاص به نظام تربیت ندارد. نظام سلامت ما هم همینطور است و بقیه عرصه‌ها نیز نیاز به یک تحول جدی دارد.

حالا تعبیر سیطره دقیق نیست ولی بالاجمال ما در سیطره یک تمدن مادی هستیم که خودش را بر جهان و بعد از جمله بر دنیای اسلام تحمیل کرده و تا سبک زندگی ما هم آمده، ما باید در مقابل او حرکت تمدنی داشته باشیم و لایه‌های حیات اجتماعی خودمان را در سبک زندگی از نو بر مبانی خودمان بازسازی کنیم. و البته روشن هم هست که ما این کار را نمی‌خواهیم از صفر شروع کنیم، ما نمی‌خواهیم برخورد به اصطلاح کور با تمدن جدید داشته باشیم، نمی‌خواهیم منزوی بشویم، نمی‌خواهیم منفعل بشویم، می‌خواهیم فعال برخورد کنیم و به تعبیر بزرگان برخورد تمدنی کنیم. یعنی، مواجهه ما مواجه تمدنی باشد.

مواجهه تمدنی به تعبیر همان شهید مطهری مواجه‌ای‌ست که مثل یک موجود زنده با محیط پیرامون خودش است. یک محیط زنده ممکن است از محیط پیرامونی خودش تغذیه کند ولی او را در جهاز هاضمه خودش هضم می‌کند، تبدیل می‌کند به یک امر دیگری. یک بیانی ایشان دارند می‌گویند اسلام در برخورد با تمدن‌های دوران خودش که ایران و روم بوده است ممکن است از آنها استفاده کرده باشد در مواردی، ولی این استفاده، استفاده به صورت یک موجود زنده بوده که او را در هاضمه خودش حذف می‌کرده است.

این برخورد تمدنی است و ما درهمه عرصه‌ها به آن نیاز داریم؛ فقط عرصه آموزش رسمی تعلیم و تربیت نیست که البته یکی از مهم‌ترین آنها مسئله آموزش رسمی و تعلیم و تربیت است.

ما باید تعیین تکلیف کنیم‌ بالاخره با غرب فرهنگی؛ و معضل اصلی انقلاب اسلامی هم به نظر من همین است که ما با غرب فرهنگی تعیین تکلیف نکرده‌ایم. با غرب سیاسی مواضعمان‌را روشن کرده‌ایم، ولی نسبت به غرب فرهنگی تعیین موضع نکرده‌ایم و این نقطه آسیب پذیری ما از تمدن غرب است. عرض کردم بعضی رویکردها، رویکردهای کاملاً انفعالی‌است؛ مانند کسانی که معتقد بودند ما باید غرب را بپذیریم و از مبانی تا روبنا و سنت‌های خودمان حتی آموزه های دینی خودمان و دینداری خودمان را تغییر بدهیم متناسب با مدرن شدن.

بعضی ها معتقد بودند که نه، ما به هیچ وجه نباید بپذیریم و راهش هم این است که مسیر خودمان ‌را کلاً جدا کنیم و منزوی بشویم. این‌هم مسیر قابل دفاعی نیست. بعضی برخورد غیر عقلانی را با این تمدن پیشنهاد می‌کنند؛ مثل جریان خشن داعش. هیچ کدام از اینها تفکر صحیحی نیست. ما نه غرب را می‌پذیریم و نه غرب‌پذیریم. نه منزوی میشویم نه برخورد کور می‌کنیم ولی این‌را هم توجه داشته باشیم که برخورد با این تمدن که برخورد بسیار پیچیده‌‌ای است، ابتدا آسان به نظر می‌آید و سهل‌پنداری او موجب آسیب پذیری ما می‌شود.

یکی از سهل‌پنداری‌ها غرب گزینی‌ست؛ یعنی خیال می‌کنند می‌شود ما به ظاهر غرب را تجزیه کنیم، خوب‌های آن را برداریم و بدهای‌ آن را کنار بگذاریم. این خیلی سهل پنداریست و آفات زیادی هم برای جامعه ما داشته است. اندیشه قالب بر تفکر حوزه و دانشگاه و دستگاه نهادهای اجرایی هم همین‌است. همین غرب‌پذیری که نوعی سهل‌پنداری و سهل انگاری است. مسامحه در مواجهه با غرب، آسیب‌های خودش را هم تا حالا به ما زده است. یعنی خیال می‌کنند می‌شود نخود لوبیایی غرب را سوا کرد.

خوب‌ها را بگیریم و این ما را دچار آسیب کرده است. طبیعتاً وقتی به سمت خوب و بد کردن هم می‌روند با یک نگاه سطحی، -می‌بییند- فناوری های آن که خوب است، علم‌آن که خوب است، نهاد آموزش و تعلیمش که خوب است. بله در تربیت یک جاهایی ما باید یک ضمائمی داشته باشیم یک اسانس اخلاقی به‌آن بزنیم می‌شود اسلام. این آن چیزیست که الان غالب بر جریان فکری رایج جامعه است. غرب گزینی یعنی تجزیه و تقسیم کردن غرب به خوب و بد که چون این تقسیم سطحی انجام می‌گیرد، اغلب جلوه‌های غرب خوب تلقی می‌شوند. این  تلقی مضری بوده  است برای ما.

مثلاً فرض کنید وقتی ۲۰۳۰ را می‌روند و  اسناد ۱۷گانه‌اش را امضا می‌کنند که‌یکی از آن اسناد آموزش و پرورش است که می‌خواهد جامعه جهانی را در افق ۲۰۳۰ هماهنگ بکند در جهت مقاصد استکبار، می‌گویند ما این‌را قبول می‌کنیم با حق تفحص. این همان غرب گزینی‌ست. می‌گوید اینها که خوب‌است و آنجایی که قبول ندارند را جدا می‌کنند. توجه ندارند که برخورد با یک تمدن باید از مسیر یک تمدن دیگر باشد و الا او در خودش هضم می‌کند.

یا شما باید او را در هاضمه خودتان هضم کنید یا او شما را در هاضمه خودش حذف خواهد کرد و اگر شما طرحی نداشته باشید برای اینکه در جهاز هاضمه تمدنی خودتان او را هضم کنید، حتماً منفعل خواهید شد. حتماً او شما را منفعل خواهد کرد.

بنابراین  نکته اول بنده این است که ما تردید نداریم که انقلاب ما و به طور کلی حرکت اسلام در مقابل جریان استکباری در عالم است و ما هم در شرایط کنونی‌ خود، جریان استکباری که مقابل ما هست جریان تمدن جدید غرب است که یک تمدن کاملاً استکباریست و همه لایه‌هایش آمیخته با شیطنت و استکبار در مقابل خدای متعال است و متاسفانه ما تحت تاثیر این تمدن هستیم.

بال‌های خودش‌را بر کل جامعه جهانی از جمله دنیای اسلام گسترانیده و ما را تحت تاثیر قرار داده است. الان آنچه شما پیرامون خودتان می‌بینید آثار این تمدن است. ما منفعل از این تمدن هستیم؛ باید برخورد فعال کنیم و این تمدن هم هیچ پاسخ درخوری به‌آن داده نشده است. در یکی دو قرنی که هجوم به دنیا و دنیای اسلام آورده هیچ پاسخ درخوری دریافت نکرده الا از ناحیه انقلاب اسلامی و طرح حضرت امام (ره).

تنها پاسخ درخور این تمدن از ناحیه حرکت حضرت امام (ره) بوده که حالا با یک نگاه پسینی، حضرت آقا وقتی آن‌را تحلیل فقیهانه می‌کنند می‌فهمند ما برای مواجهه با مسئله مستحدثه دوران خودمان که یک تمدن پیچیده چند لایه است احتیاج داشتیم به یک انقلاب اسلامی، نظام اسلامی، حکمرانی دولت اسلامی، جامعه‌سازی اسلامی و تمدن اسلامی. تنها پاسخ درخور‌ همین است. خب این حرکتی که در مقابل آنها اتفاق افتاده حتماً باید به تعیین تکلیف با غرب فرهنگی برسد و آرام آرام هم می‌بینید دارد می‌رسد.

سال‌های اولی که بحث انقلاب فرهنگی مطرح شد خیلی تلقی ها ظاهری و سطحی بود. موقعی حضرت آقا می‌فرمودند ما ناچار از تحول هستیم ولی تحول امر مشکل و پیچیده‌ای است؛ بعد می‌فرمودند تلقی ما این بود  که اسلامی شدن دانشگاه امر ساده‌ای است. آرام آرام به دست آمد که نه اینطوری نیست. یک امر و فرایند بسیار پیچیده است. بنابراین ما حتماً می‌بایست اگر مسیر انقلاب اسلامی را بخواهیم ادامه بدهیم به سمت تمدن اسلامی، با غرب فرهنگی تعیین موضع کنیم و این تعیین موضع اگر صحیح نباشد ما منفعل می‌شویم.

عرض کردم این اندیشه انزوا و برخورد کور و اینها، که قطعاً قابل دفاع نیست کسی هم قبول ندارد. اندیشه‌ی پذیرش غرب، این‌را هم که ما قبول نداریم؛ فکر نمی‌کنم اکثریت جامعه ما هم غرب‌پذیر باشند به معنایی که این تمدن را با همه زوایایش بپذیرند. عمده این است که ما باید برخوردمان یا برخورد تمدنی باشد یا برخورد غرب‌گزینی.

برخورد غرب گزینی منتهی می‌شود به همان رویکرد غرب‌پذیری یعنی ناخودآگاه غرب خواهد آمد و ما را استحاله خواهد کرد و به تدریج ما را در شرایط اضطرار خواهد انداخت و ما را مجبور خواهد کرد که تمام غرب را بپذیریم. بنابراین تنها راهی که ما داریم برخورد تمدنی‌ست. خوب حالا این برخورد تمدنی در همه عرصه‌ها هم باید اتفاق بیفتد. یه طرح جامع بزرگ‌هم می‌خواهیم، یک نرم‌افزار می‌خواهیم. عرض کردم این برخورد تمدنی با یک نگاه پسینی احتیاج به یک انقلاب بزرگ در مقابل رنسانس دارد که بازگشت به ادیان الهی است و بعد همین باید یک نظام متناسب با زمانه بسازد.

بعد آرام آرام حکمرانی متناسب با همین زمانه در همه عرصه‌ها ایجاد کند و بعدهم برود به سمت جامعه‌سازی و تمدن سازی. مسیری که ما باید طی کنیم این است و یک طرح بزرگ می‌خواهد. حالا در این مرحله که ما هستیم، مرحله ایجاد حکمرانی اسلامی و جامعه اسلامی‌ست و یکی از عرصه‌های مهم‌ آن عرصه آموزش رسمی‌ست. در این زمینه حتماً باید وارد میدان بشوید، حتماً کنشگری کنید، حتماً ما نیاز داریم به درگیری با نظام استکباری غرب در همه عرصه‌هایش از جمله در آموزش رسمی ‌آن، ولی این درگیری اگر بخواهد یک درگیری معقول تمدنی معطوف به نتیجه بخشی باشد نیاز به یک عقلانیت در تراز برای مواجه با یک تمدن دارد.

نیاز به یک حرکت در مقیاس تمدنی دارد. ما باید تلاش کنیم آموزش رسمی را به سمت آموزش در تراز تمدن اسلامی تغییر بدهیم. هم به لحاظ ساختار هم به لحاظ محتوا هم به لحاظ تربیت. بنابراین اگر ما دچار خرده اصلاحات و خرده تحول شدیم از قافله جا می‌مانیم. ممکن‌است از یک جای کوچکی شروع کنیم ولی طرحمان کاملاً باید در تراز مقابله با تمدن غرب باشد؛ نمی‌شود طرح را کوچک ببندید. این نکته دومی که می‌خواستم خدمتتان عرض کنم.

نکته سومی که قابل تأمل است و عرض کنم می‌شود روی‌آن بحث کرد این است که در این مسیر ما نیاز به کارهای فراوانی داریم. نیاز داریم به یک هیئت اندیشه ورز، یک مرکزِ متفکری که دائماً این طرح را در تراز تمدنی دنبال بکند و با میدان مرتبط باشد و زنجیرش را تا میدان تکمیل بکند. ما بیش از کنشگری در میدان، احتیاج به یک اتاق فکر … -داریم- و تعبیر اتاق فکر، تعبیر دقیقی نیست از نظر حضرت آقا. به نظر من هیئت اندیشه ورز -بهتر است-.

نیاز به یک جریان فکری داریم که از عمیق‌ترین طراحی‌ها تا کنشگری در میدان را دنبال بکند. نباید زنجیره‌ی آن هم قطع باشد. یک عده‌ای به مباحث نظری بپردازند و یک عده‌ای در میدان دستشان از اندیشه‌های بنیادین خالی باشد و مشغول کنشگری باشند. باید اینها یک زنجیره به هم پیوسته باشند و این زنجیره به هم پیوسته، هم دائماً میدان را اصلاح می‌کند، دست میدان را پر می‌کند و هم دائماً آنهایی که مشغول به تأملات بنیادین و تأملات تخصصی هستند اندیشه آنهارا به میدان وصل می‌کند.

ما نیاز به یک چنین زنجیره‌ای داریم و اگر این زنجیره را شکل ندهیم کنشگری‌های ما در میدان با مشکل مواجه خواهد شد. مجبورهستیم دائما با تجربه‌های نزدیک، بدون دوراندیشی کار خودمان ‌را اصلاح کنیم. این‌هم یک نکته سوم.

بنابراین از این جهت به هیچ وجه شما اساتید غفلت نکنید که اگر می‌خواهیم موفق بشویم، -بدانیم- ما با یک تحول بزرگ روبرو هستیم و نیاز به یک تحول عظیم و عمیق داریم. سهل پنداری، سهل انگاری و ساده پنداشتن او موجب می‌شود که ما توفیق پیدا نکنیم. ما نتوانیم انسان کنشگر در میدان، در تراز انقلاب اسلامی و تمدن اسلامی تربیت کنیم. هدف ما، هم تربیت، هم ایجاد یک ساختار پاسخگو، هم تربیت نیروی انسانی فعال برای اداره این ساختار در تراز، هم غایت ‌آن تربیت نسل آینده برای تراز انقلاب اسلامی است.

خوب می‌دانید غرب مفاهیم خودش‌ را تولید کرده است؛ از مفاهیم فلسفی تا مفاهیم علمی. فناوری‌هایش را تولید کرده‌است، ساختار اجتماعی تولید کرده است، مبتنی بر آن نظام آموزش و تعلیم و تربیت درست کرده است بعد انسان‌ها را تربیت می‌کند و در مناصبی که تعریف کرده قرار می‌دهد. اگر شما الان تمام مناصب اجتماعی را ببینید ساختار اجتماعی بر اساس فضای مفاهیم مدرن ‌است. اگر شما به صدسال قبل بروید، این ساختار اجتماعی مناسب نبوده است، پس برای این مناصب انسان با تخصص خاص و با تربیت خاص تربیت می‌کند.

ما در تراز این باید کار کنیم؛ ما باید بدانیم نظام مفاهیممان چیست؟ ساختارهایمان چیست؟ بعد بر اساس آن نظام و ساختار، چگونه آموزش رسمی درست کنیم که انسان در این عرصه‌ها را تربیت بکند و انسان متناسب را هم بسازد. صرفاً تعلیم نیست دیگر؛ باید انسانی که حساسیت‌هایش متناسب با این مناصب باشد – تربیت شود-. فرض کنید کسی انقدر درس خوانده مثلاً به او مدرک دکترا می‌دهند می‌گویند منصبش هم در جامعه این ‌است.

پایین‌ترش را می‌گویم مثلاً کارشناس ارشد است، مثلا کارشناس است و منصبش هم این ‌است. هم نظام مناصب و ساختارها را بر پایه این مفاهیم تعریف کردند هم آدم تربیت می‌کنند برای این مناصب. ما با یک چنین دستگاهی مواجه هستیم. این ‌را باید تغییر بدهیم؛ لذا در همین زمینه برخورد ما با سنت‌مان هم باید برخورد انتقادی باشد. خیال نکنیم که اگر رجوع کردیم، چون سنت ما نسبتش با دین خیلی تمام نیست که بگوییم حتماً یک امر دینی بوده است و یا اگر دینی بوده متناسب با زمانه خودش بوده است.

ما باید آن امر دینی را ارتقا ببخشیم. اگر هم یک جایی دینی نبوده باید با آن برخورد انتقادی کنیم. اینکه ما برخوردمان با سنت‌مان باشد که سنت‌مان یک امر درستِ ثابتِ پایداراست و همیشه جواب می‌دهد این تمام نیست. یعنی فرض می‌گویم ما یک آموزش سنتی در گذشته داشتیم، واقعاً آن خیلی مطلوب اسلام است؟ معلوم نیست… اگر مطلوب است می‌تواند دینداری جامعه را در این زمان هم اداره بکند یا ظرفیت ‌آن ناکافی‌ست؟

ما با سنت خودمان هم باید به شدت برخورد انتقادی داشته باشیم. نمی‌خواهم نام از بعضی از متون ببرم واقعاً آن متون پاسخگوی زمانه ماست یا حتماً آن اسلامی‌ست که گفته آن اسلام…. و چه کسی گفته است اگر اسلامیست، پاسخگوی زمانه ما است؟

ما می‌خواهیم یک امر عظیمی خلق کنیم و می‌خواهیم در مقابل این آموزش رسمی که یکی از ارکان دنیای مدرن‌ است، وقتی می‌خواهند یک جامعه را مدرن‌سازی کنند یکی از نهادهای مهم ‌آن نهادهای آموزش رسمی‌ آن هستند، از پیش دبستان بگیرید تا دوره آموزش عالی. همه را سامان‌دهی می‌کنند. این سامان‌دهی، هم به لحاظ مفاهیم تعلیم می‌دهند هم به لحاظ تربیتی که انسان متعهد به ایده‌های عصر روشنگری تربیت شود.

اصلاً برای این ساخته شده است؛ انسانی که احساس می‌کند نیازی به وحی ندارد، نیاز به تعالیم انبیا ندارد، انسانی که احساس می‌کند دوره صباوت بشر گذشته، ما بالغ ‌هستیم خودمان باید به جای انبیا تصمیم بگیریم، اصلاً انسان مأموریتش این ‌است انسانی این‌گونه تربیت بکند. انسان متعهد به خود، نه متعهد به ادیان الهی و دارای یک نظام مفاهیمی که این نظام مفاهیم برای حل مشکلات امروزی بشر به کار می‌آید. خوب شما می‌خواهید از این عبور کنید برسید به یک تمدن اسلامی.

ببینید سهل انگاری خوب نیست. رجوع به سنت بدون نگاه انتقادی هم پاسخگو نیست. نیاز به یک طرح تحولی عظیم همه جانبه داریم. در عین اینکه نباید میدان را رها کنیم و منتظر یک طرح ایده آل بمانیم، این ‌را من می‌فهمم که اگر میدان را رها کردیم حتما نسل جدید ما در همین فضای غیر سالم تربیت خواهد شد اما در عین حال باید بدانیم کار، کار بزرگیست! ما باید نظام مفاهیم جدید، ساختار جدید، الگوی تربیتی جدید داشته باشیم تا بتوانیم متناسب با تمدن اسلامی و حکمرانی اسلامی، جامعه اسلامی، نیروی انسانی خودمان ‌را تربیت کنیم.

این یک کار دراز مدت ضروری لایتخلف ‌است. هرچه از آن غفلت کنیم دیرتر به مقصد می‌رسیم. با سهل پنداری این مقاصد به دست نخواهد آمد. اما در عین حال در کوتاه مدت هم چند نکته را عرض می‌کنم. ما می‌توانیم نسل جدید را به چند چیز مسلح کنیم و باید مسلح کنیم. در کنار آن کارهای دراز مدت و میان مدت‌ خود نیاز داریم به یک انسانی که دارای یک الهیات تمدنی باشد. این نظام اعتقادی که ما به این نسل تعلیم می‌کنیم، حتی نظام اخلاقی که ما به این نسل تعلیم می‌کنیم یا آرام آرام آنها را بر اساس این نظام اخلاقی تربیت می‌کنیم در تراز تمدن نیست.

نمی‌گویم غلط است، نمی‌گویم نارواست، نمی‌گویم خوب نیست حتما خوب است ولی کافی نیست. الهیاتی که شما در دوره ابتدایی تا آموزش عالی تعلیم می‌کنید الهیاتی که یک انسان در تراز تمدن باید بداند نیست. الهیاتی که بر آن موضع در مسائل اجتماعی ایجاد بکند نیست. ما نیاز به یک چنین الهیاتی داریم. اگر چنین الهیاتی داشته باشد موضع‌گیری ‌آن در مقابل تمدن غرب موضع‌گیری در تراز خواهد شد. بنده یک مثال می‌زنم. فرض کنید الهیات شما رفتار شخصی را به فرد تعلیم می‌کند تا نماز بخواند، روزه بگیرد که بایدهم باشد و به ‌او می‌گوید چرا باید عبادت کنی چرا چرا چرا … اما الهیات شما موضع گیری در مقابل تمدن غرب به ‌او نمی‌دهد.

در مقابل علم غرب، فناوری غرب ، ساختارهای غرب. حوادثی که پیرامونش اتفاق می‌افتد برایش در عرصه های مختلف تعیین تکلیف نمی‌کند. می‌خواهد مشارکت اجتماعی کند، تعیین تکلیف برایش نمی‌کند، می‌خواهد شغل انتخاب کند، تعیین تکلیف برایش نمی‌کند. ما نیاز داریم به یک الهیات، اعتقادات، نظام اندیشه، نظام فکری، نظام الهیاتی که در تراز جنگ تمدنی و برخورد تمدنی باشد.

حالا تعبیر جنگ ‌هم تعبیر دقیقی نیست، بلکه در تراز برخورد تمدنی باشد. ما در همه عرصه‌ها با نظام استکباری درگیریم؛ در نظام سیاسی فرهنگی و اقتصادی. یک نظام اعتقادی می‌خواهیم که بتواند صحنه را برای طرف تصویر کند، بسازد، بفهمد، موضع بگیرد. این کاری‌ست که می‌توانید انجام بدهید، می‌توانیم انجام بدهیم‌. دم دست هم هست و خیلی هم احتیاج به امکانات وسیع ندارد. شاید هم مثلاً در این زمینه‌ها کار شده باشد.

به عنوان مثال عرض می‌کنم مجموعه اندیشه‌هایی که حضرت امام و حضرت آقا به خصوص تفصیلی که در دوران ایشان پیدا کرده اگر ببینید و این‌هارا منظم کنید در مراتبی تعلیم بدهید، یا آدمی تربیت می‌شود که فهمش از انسان، فهمش از اسلام، فهمش از زمانه، فهمش از دستگاه استکبار، همیشه از میدان درگیری، فهم در تراز خواهد بود. بنده این را به عنوان مثال عرض کردم. این یک نکته. حتماً ما نیاز داریم و این جزء اولین کارها و ضروری‌ترین کارهایی‌ست که ما می‌خواهیم انجام بدهیم.

یک نظام فکری، یک الهیات در تراز تمدن اسلامی در تراز انقلاب اسلامی، الهیاتی که بتواند به فرد قدرت فهم صحنه درگیری تمدنی را بدهد. به او امکان بدهد که بفهمد الان با این تمدن چه باید بکنیم. امکان موضع‌گیری بدهد. الان بسیاری از جوان‌های ما فرض مثلاً می‌گویم اگر در یک میدان ورزش یک اتفاقی بیفتد بسیار بیشتر متأثر می‌شوند تا این اتفاقی که الان در سوریه افتاده است. نمی‌تواند تصویر بکند که در حرکت ما به سمت تمدن اسلامی مثلاً ضعف در میدان ورزش چقدر اثر دارد و ضعف در میدان و تغییر نقشه یک منطقه چقدر.

واقعا نمی‌تواند بفهمد. شما الان بروید ببینید چقدر جوان‌های ما هستند که نسبت به حوادث بسیار جزئی حساسیت‌های بزرگ نشان می‌دهند. جوان ما وقتی با الگوی پیشرفت توسعه غربی روبرو می‌شود واکنش نشان نمی‌دهد. جوان انقلابی متدین ما! نسبت به الگوی اشتغال مدرن حساس نیست. نسبت به الگوی تحصیل حساس نیست. نسبت به مدل شهرسازی حساس نیست. ولی وقتی می‌رسد به مسئله پوشش کاملاً حساس‌است؛ ‌خب این ضعف در اندیشه هست.

اگر نظام فکر نظام دقیقی باشد باید حساسیتش نسبت به آنها بیشتر از این باشد. یعنی وقتی قدم می‌زند در شهر قم مدل شهرسازی قم را می‌بیند و می‌بیند شهر قم دارد تبدیل می‌شود به شهر مدرن، بیشتر باید نگران باشد تا آن وقتی که آثارش ظاهر می‌شود و می‌بیند مثلا پوشش بانوان دیگر مناسب با شهر قم نیست. نسبت به پدیده‌ها حساس هستیم نسبت به عللش حساس نیستیم که چرا این اتفاق دارد می‌افتد؟ این برای این‌است که نظام فکری روشن نداریم.

برای اینکه میدان درگیری را خوب نمی‌فهمیم اگر میدان درگیری را خوب می‌فهمیدیم، حتماً باید حساسیتمان به مدل شهرسازی از پوشش بیشتر باشد. حتماً باید حساسیت به الگوی اشتغال از پوشش بیشتر باشد. وقتی شما بانوان را می‌آورید وارد عرصه اشتغال می‌کنید با الگوی غربی که من عرض کردم، بحث اصلاً بر سر اشتغال و تحصیل بانوان نیست یکی از مسلمات‌است ما با این بحث نداریم، اما اشتغال و تحصیل وقتی در تراز الگوی غربی اتفاق می‌افتد، پیامدش یک پیامدهای اخلاقیست که این قابل کنترل نیست.

چرا جوان شما آنجا حساس نیست؟ وقتی موازنه قدرت در جهان به نفع قدرت استکبار تمام شد دائماً او برای شما حادثه فرهنگی خلق خواهد کرد. نسبت به این موازنه حساس نیست به اندازه‌ای که پیامدهای فرهنگی‌‌آن ‌را می‌بیند و همان فقدان یک الهیات تاریخی و اجتماعی‌ست. الان پیامدهای فرهنگی این حادثه منطقه‌ای ما چیست؟ آثار این حادثه است. الان می‌دانید خیلی‌ها متدین نماز شب‌خوان هستند، اصلاً کاری با این کارها ندارند اصلا به شما مربوط نیست شما نمازتان را بخوانید.. خب وقتی پیامدهای فرهنگی‌آن می‌آید آن وقت تازه متوجه می‌شوند.

به هر میزان که موازنه قدرت به نفع اسلام تغییر کند ما برای آن حادثه فرهنگی می‌سازیم. به هر میزان که موازنه قدرت به نفع آنها تغییر کند، آنها برای ما مسئله فرهنگی می‌سازند، موضوع درست می‌کنند. بنابراین بنده عرضم این‌است یکی از گام‌های مهمی که ما باید برداریم که دم دست هم هست خیلی درازمدت نیست، بحث یک نظام الهیات، یک نظام فکری، یک نظام اندیشه، یک بینشی است که بتواند بر اساس این بینش مسائل بزرگ جهانی را بفهمد.

با الهیات خودش صحنه‌های بزرگ روایت کند نه اینکه دیگران برایش روایت کنند. بر همین اساس باید نسبت به تمدن غرب از مفاهیم بنیادینش از ایده‌های اساسیش مثل فردگرایی و لیبرالیسم تا عرفی‌سازی و سکولاریسم از آن لایه تمدن باید حساسیت داشته باشد تا سبک زندگی موضع داشته باشد نسبت به اینها، نسبت به الگوی توسعه موضع داشته باشد. جوانی که الگوی توسعه و الزاماتش را نمی‌فهمد چیست، نسبت به علل و بنیادهای انحراف فرهنگی موضع ندارد، نسبت به روبناهایش موضع پیدا می‌کند.

بنابراین یکی از امور دیگه‌ای که ما نیاز داریم به جوان‌های خودمان تعلیم کنیم به شدت، بحث شناخت غرب و توجه به غرب استکباریست در لایه‌های مختلف ‌آن. اگر ما گفتیم فلسفه‌‌اش که خوب فلسفه‌ست، برهان ‌است. علم‌ هم که علم ‌است. فناوری هم که فناوری ‌است. ساختارهای اجتماعی هم که یک تجربه‌ی… پس کجای آنرا اسلام می‌خواهد دست بزند؟ وقتی می‌رسد به پوشش صدایمان بلند می‌شود؛ یعنی اسلام آنجا را رها کرده راجب پوشش حرف زده است؟

وقتی موازنه قدرت یک جای دیگر دارد… آقا می‌فرمایند نظم جهانی دارد به هم می‌خورد. به چه کسانی می‌گویند؟ به دانش‌آموزان. آبانِ دو سال قبل به دانش‌آموزان فرمودند که نظم جهانی دارد تغییر می‌کند. نظم آینده سه مؤلفه دارد؛ قدرت امریکا افول می‌کند، قدرت به آسیا منتقل می‌شود و ادبیات انقلاب گسترش پیدا می‌کند. ما باید در نظم آینده جهان سهم داشته باشیم. مثل دوران جنگ جهانی دوم و دوره اواخر قرن هجدهم نشود که آنها نظم جهانی را دوبار تغییر دادند و ما نبودیم.

الان هم دوباره گفتند ما در دو سه سال آینده می‌خواهیم نظم  آینده را شکل بدهیم. اگر جوان ما در این حساسیت‌هایش رشد نکند همراه بشود با آنها، بعد دیگر شما نمی‌توانید در مسائل خرد با او تفاهم کنید. یک موقعی من به آموزش پرورشی‌ها عرض می‌کردم، اگر شما سر صبح رفتید سر کلاس تا دم مغرب این دانش‌آموز را تحقیر کردید در مقابل غرب، هر کجا اسم علم بود یک دانشمند غربی را نام بردید برایش و گفتید حرف‌هایشان مثل وحی مقدس است، نقد نکردید این علم ‌را.

خوب مضطر آن هستیم ولی لازم نیست که به ‌آن متعهد باشیم. بعد آخر روز به او می‌گویی لباست مثل مدل غربی‌ها نباشد. می‌گوید تو آن را برای من تعیین تکلیف نکن اگر آنها پیشرفته‌اند اگر آنها دانشمند و باسوادند لابد سبک زندگیشان از ما معقول‌تر است. نمی‌پذیرد از شما. پس در این الهیات از مهمترین ارکانش درگیری تاریخی حق و باطل-کفر و ایمان ‌است. تطبیقش به زمانه ما که می‌شود درگیری انقلاب اسلامی و مدرنیته. دو شناخت کافی از جریان کفر. حضرت فرمود بنی امیه جلوی معرفی توحید را نگرفتند بلکه جلوی معرفی شرک را گرفتند.

چون اگر مردم شرک را می‌فهمیدند دیگر دنبال سر آنها نمی‌رفتند. آنها تجسد شرکند. شما اگر نتوانید نظام استکباری جهان را در لایه‌های مختلفش از لایه‌های عمیق ایدئولوژیک و فلسفیش تا لایه‌های سطحی سبک زندگیش به جوان معرفی کنید، بشناسد این را اگر نتواند تجسد ابلیس را فرماندهی ابلیس را بر این تمدن بفهمد حتما موضع درست نخواهد گرفت. اگر شما جوان را در مقابل فناوری غرب تحقیر کنید، در مقابل دانشش تحقیر کنید، در مقابل فلسفه‌ش تحقیر کنید، بعد دیگر نمی‌توانید بگویید سبک زندگیش را قبول نکن.

این سبک زندگی از لوازم اوست. پس اولین چیزی که ما باید تعلیم کنیم به نسل جدید در کنار یک نظام اعتقادی و الهیاتی و فکری به یک بینش در تراز تمدن، درک روشن و صحیح و واضح از دشمن است، ضرورت کار ماست و الا حساسیت‌هایش منظم نمی‌شود. نسبت به امور خرد حساس می‌شود ولی نسبت به امور اساسی حساس نمی‌شود. الان اصلاً رفتند به سمتی که در غرب نفی جنسیت می‌کنند و این اندیشه را به جهان تزریق می‌کنند، بعد واکنش‌های جزئی ‌آن‌را ما با آن مواجه می‌شویم. امپراطوری رسانه‌ای‌شان را به رسمیت می‌شناسیم.

ابزار فناوری‌ های‌شان را به رسمیت می‌شناسیم می‌گوییم اینترنت چاقو است، می‌شود با آن  سیب پوست کند، می‌شود با آن مثلاً شکم پاره کرد! یادم است یک آقایی، یک رئیس جمهوری راجع به این شبکه‌های مجازی که آقا فرموده بودند اینها کنترل بشوند حکمرانی کنید، مدیریت کنید، می‌گفت اگر کسی رفت پمپ بنزین، بنزین خرید خودش ‌را آتش زد که پمپ بنزین را تعطیل نمی‌کنند! فرق تلگرام و اینستاگرام را با پمپ بنزین یا نمی‌فهمید یا خیال می‌کرد ما نمی‌فهمیم.

اگر ما گفتیم این ابزار است، چاقوست، می‌شود از آن استفاده خوب بکند تو استفاده خوب کن، اگر نشناساندیم ماهیت این فناوری را و اگر او را به جنگ این فناوری دعوت نکردیم او را در میدان منازعه و نبرد نبردیم، نمی‌گویم نبرد کور نمی‌گویم نبرد خشن، ما در درگیری باید تمدن خودمان را بشناسیم. حتما باید با این فناوری‌ها درگیر بشویم. پذیرفتید؟ لوازمش را هم باید بپذیرید چرا با لوازمش مبارزه می‌کنید؟

شمایی که به اسم خدمت آمدید مدرسه ها را تعطیل کردید، مدرسه مجازی راه انداختید و دانش آموز خردسال خودتان ‌را با استفاده تخصصی از این فناوری‌ها آشنا کردید، دیگر نگویید چرا سه سال بعد آمد در خیابان در 1401. خب می‌آید! یکی از مهم‌ترین مسائل ما شناخت درست غرب، یعنی نظام استکباری در همه لایه‌هایش است و تعیین تکلیف کردن با او. این کار که از ما برمیآید. به جوان‌ها این ‌را تعلیم کنیم، شما تعلیم می‌کنید. جز اساسی‌ترین تعلیمات است اینها. و حالا یک کار پردامنه‌ای هم هست دیگر، حالا از ادبیات ساده تا ادبیات تخصصی باید روی آن کار شود.

مارکسیست‌ها، فلسفه هگل را تبدیل کرده بودند به کتاب داستان برای کودک قبل دبستان. تنزلش دادند. آقا فرمودند بروید فلسفه را تبدیل به داستان کودک کنید. شما الهیات درگیری استکبار و جبهه حق را باید به  ابزار تفاهم با کودک امروز تبدیل کنید. از ابزار هنری و غیر آن… این کار ماست. این گام اول ‌است. در کنار آن کار دراز مدت که یک کار اساسی است و درش به هیچ وجه سهل‌پنداری نباید بکنیم، ما امروز باید دانش‌آموز خودمان را از دوران قبل دبستان با تمدن غرب آشنا کنیم تا بشناسد، موضع داشته باشد.

آشنا کنیم با تمدن اسلامی و مسائل آینده تمدن اسلامی را ولو از طریق هنر کودکانه به او منتقل کنیم. خیلی از این انیمیشن‌های تخیلی که شما می‌بینید آینده پژوهش دنیا را تعریف می‌کند. می‌گوید من مسئله علمی را در قالب داستان تخیلی به این کودک یاد می‌دهم تا مسئله ذهنش باشد، بعداً بتواند روی آن پژوهش کند. نمونه‌هایش هم شما فراوان دیدید، من نمی‌خواهم نقل کنم. بنابراین دانش‌آموز ما باید پژوهشگر حل آن مسئله باشد. به او تعلیم کنید محورش هم درگیری استکبار و ایمان است.

آینده ما در نظام سلامتمان در درگیری با نظام استکبار به کجا باید برسد. با ابزار تخیلی به او تعلیم کنید، او در آینده بر اساس او خواهد اندیشید. حالا مسائل فراوان دیگری که خود شما از من بهتر می‌دانید حالا نکات فراوانیست.

الا ای حال شما باید آدمی تربیت بکنید که به تمام معنا بر علیه تجدد جهاد کند، قیام کند. نه آدمی که از آن خارج بشود و منزوی بشود و کارآمد نباشد در مجاهده‌ی با تمدن. تربیت انسان مجاهد، انسان قائم، در میدان برای مقابله با تجدد. این وظیفه امروز ماست. اینها آنوقت آموزش آینده را خواهند ساخت. اگر شما انسان مجاهد تربیت کردید، اگر با مسئله های آموزش و پرورش که باید حل بشود تا ما آموزش رسمی‌‌مان اصلاح بشود آشنا کردید، اینها آموزش و پرورش آینده را خواهند ساخت و الا اگر شما آنها را دعوت به خروج از وضعیت کردید هیچ وقت انسان در صحنه نخواهید داشت.

لا تُطِعِ الکفار والمنافقین وَجاهِدهُم بِهِ جِهادًا…؟ یک جهاد کبیر می‌خواهد. عدم تبعیت از نظم موجود و تمدن موجود، نیاز به یه جهاد بزرگ دارد. این جهاد بزرگ را شما باید به راه بیندازید، انسان مجاهد تربیت کنید. این انسان مجاهد دارای نظام اعتقادی روشن و فهم صحیحی از غرب و فهم صحیح از مسئله‌های ما در چالش با غرب، این مسائل را او حل خواهد کرد. دارید ظرفیت حل مسئله برای او ایجاد می‌کنید. می‌گویید یک نسل طول می‌کشد؟ می‌گویم خب بکشد! مگر آنها این آموزش رسمی ‌خود را در یک روز درست کردند؟ ولی تراز کارتان باید تراز تمدنی باشد؛ زیرساخت‌های این حرکت تمدنی را ایجاد بکنیم إن شاء الله.

به جای انسان خارج از وضعیت یا انسانی که…العیاذ بالله هویت مشترک با جامعه نداشته باشد. زبان تفاهم با جامعه… این کار خوبی نیست. ما باید انسانی بسازیم که با زبان تفاهم با جامعه، می‌تواند جامعه خودش را جلو ببرد. هویت مشترک با جامعه ایمانی خودش احساس می‌کند و در عین حال انسان جلوتر از زمانه خودش ‌است. شما چنین نخبگانی باید تربیت کنید. نخبگانی که بزرگتر از زمانه خودشان می‌اندیشند و مسائل آینده را می‌فهمند و می‌توانند به سمت حل آن مسائل حرکت بکنند.

إن شاء الله خدا توفیق به شما بدهد. تا اینجای راه که آمدید الحمدالله بسیار خوب و نتایج بسیار خوبی داشته، یک مقدار تراز کار را گسترش بدهید، زیرساخت‌های یک کار بزرگ را آرام آرام فراهم کنید، إن شاء الله یک نسل آگاه و بصیر نسبت به الزامات یک حرکت تمدنی را تربیت کنید تا آن الزامات‌ را خلق کنند در آینده. به وجود بیاورند. که الان برای ما ممکن‌ است خلقش مقدور نباشد.

والسلام علیکم..

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *