شبی خاص در مدرسه مسجدمحور حضرت اباالفضل علیهالسلام شهر کوشک، تصویری دلنشین از پیوند خانواده، تربیت و ایمان را به نمایش گذاشت؛ شبی که در آن، خانوادهها در کنار فرزندانشان گرد هم آمدند تا معنای «با هم بودن» را دوباره مزه کنند. در عصر شتابزده امروز، که فناوری و دغدغهها فرصت گفتوگو را از دلها گرفتهاند، این دورهمی ساده و صمیمی، جانی تازه به مفهوم تربیت داد؛ تربیتی که بر بنیان محبت و حضور شکل میگیرد، نه صرفاً آموزش رسمی و گفتار نظری.
خانواده، مسجد و مدرسه؛ بال های پرواز
در برنامهای با عنوان «مسابقهی الویه پدر–دختری»، پدران و دختران دوشادوش هم مشغول تهیهی غذای سادهی خانگی شدند. اما آنچه در نگاه نخست رقابتی سرگرمکننده بود، در باطن، روایتی از بازسازی پیوندها و تقویت رابطهی عاطفی میان نسلها بود. هر برش سیبزمینی و هر لبخند مشترک، درسی عملی از احترام، همکاری و قدردانی بود. پدری که در آشپزخانه کنار دخترش میایستد، در واقع دارد نقشهی محبت را بر قلب او نقش میزند؛ و دختری که از دستان پدر یاد میگیرد، امنیت و عشق را لمس میکند.

چنین برنامههایی در فلسفهی تربیتی مدارس مسجدمحور، صرفاً جنبهی سرگرمی ندارند؛ بلکه بخشی از برنامهی هدفمند «تربیت توحیدی»اند. در این بینش، هر رفتار کوچک، بازتاب یک معناست: خندهی جمعی عبادت است، نگاه محبتآمیز تعلیم است، و سفرهای ساده که با صفا خورده میشود، یادآور رزاقیت و مهربانی خداست. این نگاه قدسی به زندگی روزمره، همان چیزی است که تربیت اسلامی را از سایر رویکردهای آموزشی ممتاز میسازد.
در آن شب، بوی نان و صدای خنده در فضای مدرسه پیچیده بود. مادران با شوق تماشا میکردند، پدران دستبهکار بودند، و کودکان با چشمانی درخشان یاد میگرفتند که خانواده یعنی همکاری، محبت و اعتماد. تجربهای به ظاهر ساده که همراه با ارزشهای عمیق روانی و معنوی بود: «قدردانی از نعمت زندگی در کنار یکدیگر»، «تمرین مشارکت در محیط ایمن خانواده»، و «یادگیری از طریق عمل نه گفتار».

مدرسه ای به رنگ خدا
چنین برنامههایی دقیقاً در راستای هدف مدارس مسجدمحور طراحی میشوند؛ مدارسی که تلاش دارند مسجد را از یک مکان صرف به بستر یک اندیشه و سبک زندگی تبدیل کنند. آنها با خلق مجالس خانوادگی، کارگاههای مهارتی و برنامههای دستهجمعی، مفهوم ارتباط مؤمنانه را از سطح حرف به مرحلهی تجربه میآورند. مدرسه مسجدمحور حضرت اباالفضل علیهالسلام شهر کوشک، در همین نگاه توانسته است پیوند مقدسی میان مسجد، خانواده و تربیت برقرار کند؛ پیوندی که از نماز جماعت تا آشپزی و بازی را دربرمیگیرد و در همه چیز رنگ حضور خدا را دارد.
در حقیقت، این شب بیش از یک برنامه بود؛ نوعی یادآوری جمعی از حقیقت انسان بودن. در جهانی که استرس، شتاب و دوری عاطفی در حال گسترش است، چنین لحظاتی، خلأ محبت را پر میکنند و به کودکان میآموزند که خانه، نخستین سنگر آرامش و محبت است.
وقتی خانوادهها کنار هم نشستند و طعم سادهی الویه را با خنده چشیدند، در حقیقت، به عمیقترین بخش تربیت قدم گذاشتند: درک عشق از دل تجربههای معمول. و به یاد آوردند که در تربیت توحیدی، مسیر رسیدن به خدا از دل زندگی روزمره میگذرد؛ از دل نگاههای صمیمی، کارهای ساده و لحظههای بیادعا.
آن شب، در میان بوی نان و خنده، حقیقتی آرام آشکار شد:
گاهی راه رسیدن به خدا، از دل خانواده و مدرسه می گذرد.