خانه/وبلاگ/تجربیات و نوآوری ها/تربیت خمینی‌ها: تاریخ نگاری و تجربه نگاری مدرسه مسجد محور حضرت روح‌الله
تجربیات و نوآوری ها

تربیت خمینی‌ها: تاریخ نگاری و تجربه نگاری مدرسه مسجد محور حضرت روح‌الله

تربیت خمینی‌ها: تاریخ نگاری و تجربه نگاری مدرسه مسجد محور حضرت روح‌الله
26 شهریور 1404 186 بازدید
محمد هادی

تجربه نگاری و تاریخ‌ نگاری دو مفهوم مهم در حوزه‌های مختلف علمی و آموزشی هستند که به بررسی و تحلیل تجربیات و وقایع می‌پردازند. در همین راستا، ستاد مدارس مسجد محور با تاریخ نگاری دومین مجمع عمومی مدارس مسجد محور، به بررسی و تحلیل تحولات مدرسه مسجد محور حضرت اباالفضل (ع) مشهد، به روایت محمد سعید اباذری از آغاز تاکنون پرداخته است. در ادامه، ابتدا به توضیح چیستی و چرایی هر یک از مفاهیم تجربه نگاری و تاریخ نگاری خواهیم پرداخت و سپس، برشی از این کتاب را مورد مطالعه قرار خواهیم داد.

1.     تجربه نگاری

چیستی تجربه نگاری:
تجربه نگاری به فرآیند ثبت و تحلیل تجربیات فردی یا گروهی اشاره دارد. این فرآیند معمولاً شامل نوشتن، بازتاب و بررسی احساسات، افکار و یادگیری‌هایی است که از یک تجربه خاص به دست آمده است. تجربه نگاری می‌تواند در زمینه‌های مختلفی مانند آموزش، روان‌شناسی، هنر و حتی کسب‌وکار کاربرد داشته باشد.

چرایی تجربه نگاری:
یادگیری از تجربیات: تجربه نگاری به افراد کمک می‌کند تا از تجربیات خود بیاموزند و درس‌هایی که از آنها گرفته‌اند را ثبت کنند.
تحلیل و ارزیابی: این فرآیند به افراد اجازه می‌دهد تا تجربیات خود را تحلیل کنند و نقاط قوت و ضعف خود را شناسایی کنند.
تقویت خودآگاهی: تجربه نگاری به افراد کمک می‌کند تا خود را بهتر بشناسند و احساسات و واکنش‌های خود را درک کنند.
ایجاد ارتباطات: به اشتراک‌گذاری تجربیات می‌تواند به ایجاد ارتباطات عمیق‌تر و همدلی بین افراد کمک کند.

2.   تاریخ‌ نگاری

چیستی تاریخ‌ نگاری:
تاریخ‌ نگاری به فرآیند ثبت، تحلیل و تفسیر وقایع تاریخی اشاره دارد. این رشته علمی به بررسی رویدادها، شخصیت‌ها، فرهنگ‌ها و جوامع در طول زمان می‌پردازد و هدف آن درک بهتر گذشته و تأثیر آن بر حال و آینده است. تاریخ‌ نگاری شامل استفاده از منابع مختلف، مانند اسناد، کتاب‌ها، مصاحبه‌ها و آثار هنری برای ساخت یک روایت تاریخی است.

چرایی تاریخ‌ نگاری:
درک گذشته: تاریخ‌ نگاری به ما کمک می‌کند تا از تجربیات و اشتباهات گذشته بیاموزیم و از آنها در تصمیم‌گیری‌های آینده استفاده کنیم.
شکل‌دهی به هویت: تاریخ‌ نگاری به ما کمک می‌کند تا هویت فرهنگی و ملی خود را درک کنیم و به آن افتخار کنیم.
تحلیل تغییرات اجتماعی: با مطالعه تاریخ، می‌توانیم تغییرات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی را درک کنیم و عوامل مؤثر بر آنها را شناسایی کنیم.

ایجاد آگاهی اجتماعی: تاریخ‌ نگاری می‌تواند به ایجاد آگاهی اجتماعی و فرهنگی کمک کند و ما را به تفکر درباره مسائل معاصر و چالش‌های آینده ترغیب کند.
تجربه نگاری مدیران مدارس یک فرآیند مهم و مؤثر است که می‌تواند به بهبود عملکرد و کیفیت آموزش در مدارس کمک کند. در ادامه به بررسی ضرورت و فواید تجربه نگاری مدیران مدارس می‌پردازیم:

ضرورت تجربه نگاری مدیران مدارس مسجد محور

بهبود فرآیندهای مدیریتی:
تجربه نگاری به مدیران کمک می‌کند تا فرآیندهای مدیریتی خود را تحلیل و ارزیابی کنند و نقاط قوت و ضعف را شناسایی نمایند.
یادگیری از تجربیات گذشته:
مدیران می‌توانند از تجربیات موفق و ناموفق خود درس بگیرند و این تجربیات را در تصمیم‌گیری‌های آینده به کار ببرند.
تسهیل در انتقال دانش:
ثبت تجربیات می‌تواند به تسهیل انتقال دانش و اطلاعات بین مدیران و معلمان کمک کند و به ایجاد یک فرهنگ یادگیری در سازمان آموزشی منجر شود.
تقویت رهبری و مدیریت:
تجربه نگاری می‌تواند به مدیران کمک کند تا مهارت‌های رهبری و مدیریتی خود را تقویت کنند و به بهبود روابط با معلمان و دانش‌آموزان بپردازند.

فواید تجربه نگاری مدیران مدارس

افزایش خودآگاهی:
تجربه نگاری به مدیران کمک می‌کند تا خود را بهتر بشناسند و نقاط قوت و ضعف خود را شناسایی کنند. این خودآگاهی می‌تواند به بهبود عملکرد آنها کمک کند.
تقویت مهارت‌های تحلیلی:
با نوشتن و تحلیل تجربیات، مدیران می‌توانند مهارت‌های تحلیلی خود را تقویت کنند و به درک بهتری از مسائل پیچیده بپردازند.

ایجاد فرهنگ یادگیری:
تجربه نگاری می‌تواند به ایجاد یک فرهنگ یادگیری در مدرسه کمک کند که در آن همه اعضای سازمان، از جمله معلمان و دانش‌آموزان، به یادگیری و بهبود مستمر تشویق شوند.
مدیریت تغییرات:
در دنیای امروز، مدارس با تغییرات سریع و چالش‌های جدید روبه‌رو هستند. تجربه نگاری می‌تواند به مدیران کمک کند تا بهتر با این تغییرات سازگار شوند و راهکارهای مؤثری برای مدیریت آنها پیدا کنند.

بهبود ارتباطات:
تجربه نگاری می‌تواند به بهبود ارتباطات درون‌سازمانی کمک کند. مدیران می‌توانند تجربیات خود را با دیگران به اشتراک بگذارند و از تجربیات دیگران نیز بهره‌مند شوند.
پشتیبانی از تصمیم‌گیری:
ثبت تجربیات می‌تواند به مدیران کمک کند تا در فرآیند تصمیم‌گیری خود از داده‌های واقعی و مستند استفاده کنند و تصمیمات بهتری اتخاذ کنند.

برشی از کتاب تربیت خمینی ها

تربیت‌یافتگانی که از این مسجد خارج می‌شدند، همین کار را در مساجد دیگر توسعه می‌دادند. ما با دانش‌آموزان کار می‌کردیم و حاج‌آقا با بزرگ‌سالان. او از آن‌ها امام جماعت می‌ساخت و به مساجد می‌فرستاد و آن‌ها نیز مروج همین طرح می‌شدند. زمانی که تعدادی از مساجد فعال شدند، شاگردانی مثل آقایان دلدار، اکبرزاده، نعمتی و بعضی از بزرگواران دیگر، از صنعتگران الهام گرفتند. این افراد، تربیت‌یافتگان حاج‌آقا صرافیان هستند که تربیت امام جماعت و امثال این را از ایشان آموخته و به جاهای دیگر توسعه و گسترش دادند. این یکی از ویژگی‌های بارز حاج‌آقا بود.

ما با حاج‌آقای اباذری کتب اخلاقی و چهل حدیث امام را می‌خواندیم. زمانی که سؤالی برایمان پیش می‌آمد و می‌خواستیم مطلبی برای ما روشن شود، از حاج‌آقای صرافیان می‌خواستیم مطلب را توضیح دهند. حاج‌آقا معمولاً برای این‌که بسنجند تا بدانند مخاطبشان چه‌قدر پایبند به این برنامه است و نمی‌خواهد وقت او را بگیرد، معمولاً می‌گفت: «در وقت سحر، یک یا دو ساعت قبل از اذان بیایید.»

اولین دیداری که ما با حاج‌آقا در منزل ایشان داشتیم، ساعت دو یا دو و نیم شب بود. من و آقای اباذری یک یا دو ساعت قبل از اذان، برای بحث چهل‌حدیث با هم به منزل ایشان می‌رفتیم و یک ساعت مباحثه می‌کردیم و بعد از مباحثه، حاج‌آقا صبحانه‌ای آماده می‌کردند. این نیز یکی از ویژگی‌های خاص حاج‌آقا بود که وقتی به او می‌گفتیم برایمان وقت بگذارید، ایشان یک یا دو ساعت قبل از اذان، وقت معین می‌کردند.

تربیت طلاب و ائمه جماعت

نگاه حاج‌آقا به حوزه این بود که حوزه باید مبلّغ تربیت کند و این کار نباید پروسهٔ زمانی درازمدتی را در بر گیرد؛ بلکه دورهٔ تبلیغ بایستی کوتاه‌مدت باشد. در دورهٔ آموزشی و تبلیغی نیز باید انس با قرآن و تسلط بر قرآن، نهج‌البلاغه، صحیفۀ سجادیه، مفاتیح و توضیح‌المسائل مدنظر باشد. به‌طوری که وقتی مبلغ به منبر می‌رود، باید از این منابع استفاده کند. به همین دلیل، منابع اصلی فقهی و اصولی، تحریرالوسیله امام(ره) و رساله توضیح‌المسائل را می‌خواندند.

طلاب باید مناسک، اعیاد و ایام را بدانند و سپس آن‌ها را به مردم بگویند. حاج‌آقای صرافیان در مفاتیح، ادعیه را به همراه ترجمه و نکات ادبی، تربیتی و اخلاقی می‌خواندند. قرآن، نهج‌البلاغه، صحیفه و میزان‌الحکمه را نیز کار می‌کردند. آشنایی اجمالی‌ای به طلبه‌ها می‌دادند و بعد آن‌ها را معمم کرده و برای تبلیغ می‌فرستادند. حاج‌آقا طرح «حبل‌المتین» را چندین سال متمادی به اجرا درآوردند.

نگاه حاج‌آقا این‌گونه بود که هر کسی اقتضائاتی برای خود دارد؛ بدین معنا که یک نفر می‌تواند امام جماعت منزل خود، شخص دیگری امام جماعت محلهٔ خود و فردی دیگر امام جماعت روستا باشد. ما باید به اندازهٔ ظرفیت هر کس، او را توانمند ساخته و به محل زندگی‌اش بفرستیم تا در آن‌جا رفته و تبلیغ کند.

حاج‌آقا دوره‌های شش‌ماهه، یک‌ساله و دو ساله برگزار کردند. ما خدمت کسانی که بازنشستهٔ آموزش‌وپرورش بودند، عرض کردیم: «شما که ماشاء‌اللّه تجربه سی‌ساله کار تربیتی و آموزشی دارید و احکام را نیز می‌دانید، با قرآن و معارف و ادبیات عرب هم آشنا شوید.» حاج‌آقا مبحث اجتماعی-سیاسی را در طی یک یا دو سال برایشان تشریح می‌کرد.

ما به آنان می‌گفتیم که به همان مدرسه بروند و با دانش‌آموزان، فعالیت و کار تربیتی انجام دهند؛ زیرا غالباً این افراد در روستا یا محلهٔ خود، امام جماعت ندارند. حاج‌آقا به طلبه‌ها می‌گفتند: «شما به آن‌جا بروید و امام‌ جماعتی آن‌جا را بر عهده بگیرید.» بنابراین، حاج‌آقا آن‌ها را معمم می‌کرد و می‌فرستاد. آن‌ها می‌رفتند و کار تبلیغی را انجام می‌دادند. حاج‌آقا به آن طلاب می‌گفتند: «تو در محیطی که هستی باید مؤثر باشی.»

سیر فعالیت‌های تربیتی در مسجد صنعتگران

سال ورود ما 1382 یا 1383 بود. آن دوره‌ای که ما در مسجد حضرت اباالفضل(ع) شروع به کار کرده بودیم، احکام، عقاید، اخلاق، روخوانی قرآن، سیرهٔ شهدا و بعضی از کتاب‌های شهید مطهری را با بچه‌ها کار می‌کردیم. همچنین کتاب‌های کمک‌درسی، سیرهٔ شهدا، احکام، عقاید، اخلاق و خود قرآن را نیز تحت پوشش برنامه‌های خود قرار داده بودیم. این‌ها مجموعهٔ محتویاتی بود که در طی هفته با بچه‌ها کار می‌کردیم.

برنامهٔ ورزشی-تفریحی ما خیلی پررنگ بود. مثلاً بعد از ظهر جمعه‌ها، کوه‌پیمایی داشتیم. این برنامه را برای مسجد حضرت اباالفضل(ع) داشتیم. در این دوره، خیلی کم‌رنگ و کم‌جان بود. در صنعتگران، شخصی به نام آقای رحیم‌نیا، برنامهٔ فعالیت‌های نظامی و کوه‌پیمایی را خیلی جدی و نظامی آموزش می‌داد. از قضا ما با هم آشنا شدیم و در این دوره، یک یا دو روز کوه‌پیمایی‌های جدی و جسورانه و سنگین در ارتفاعات بالا و مناطق مرتفع را شروع کردیم.

کوه‌پیمایی سنگین را با هم ادامه دادیم که این نیز از مزایای آشنایی با همان آقای رحیم‌نیا در آن مسجد بود. ما به همراه بچه‌ها به کوه‌پیمایی‌های ارتفاعات سه‌هزار متر استان خراسان می‌رفتیم. بحث‌های کوه‌پیمایی را خیلی سنگین و جدی پیاده می‌کردیم و یک یا دو روز به کوه‌ها می‌رفتیم. کوه‌پیمایی به شکل نظامی بود و بچه‌ها در دو ستون حرکت می‌کردند. هر شخصی در کوله‌پشتی خود، جیرهٔ ۴۸ ساعته را داشت.

پوتین، قمقمهٔ آب و از این قبیل تجهیزات را نیز به همراه داشتند. گاهی دوازده ساعت و حتی بعضی اوقات بیست و چهار ساعت، با جیره سر می‌کردند. در واقع، با همان امکاناتی که با خودشان حمل می‌کردند، دو روز به کوه‌ها می‌رفتند.

ما از قبل با پایه‌های راهنمایی شروع کردیم. با خود اندیشیدیم و به این نتیجه رسیدیم که با کلاس اول، دوم و سوم راهنمایی (ششم، هفتم و هشتم نظام جدید) آغاز کنیم. ما آن زمان به دو دلیل، این گروه را انتخاب کردیم. نخست این‌که این‌ها به‌شدت تأثیرپذیر هستند؛ یعنی گروهی‌اند که به آسان‌ترین شکل و به‌سرعت اثر می‌پذیرند.

دوم این‌که بسیار زودبازده هستند و ما می‌توانیم در دبیرستان از توانمندی این‌ها استفاده کرده و بهره ببریم. لذا گروه راهنمایی را به عنوان یک پایه قرار داده بودیم و قبل از این‌که مدرسه را راه‌اندازی کنیم، تمام تمرکزمان را به این دوره سنی معطوف کرده بودیم. بنابراین به سراغ تشکیل مدرسه رفتیم و ابتدا راهنمایی را به راه انداخته و سپس دبستان را به آن اضافه نمودیم.

تشکیل تیم مربیان

وقتی ما از آن مسجد آمدیم، دانش‌آموزان و عده‌ای از مربی‌ها نیز با ما همراهی کردند و آمدند. ما به هر مسجدی که می‌رفتیم، از آن‌جا چندین مربی را جذب می‌کردیم. ما مجموعاً دوازده یا سیزده مربی داشتیم که کم‌کم از ما جدا شدند؛ زیرا یا وقت نداشتند، یا مسائل کاری و خدمت سربازی داشتند و یا دانشجو بودند. در نهایت، سه نفر مربی برای ما مانده بودند. من و آقای اباذری در مجموعه حضور داشتیم و یک دوره، اخوی ما و آقای دیگری نیز با ما همراهی می‌کردند.

دو یا سه مربی بودیم که چند سال در مسجد صنعتگران پای کار ایستادند. به‌تدریج آقایان خاک‌پور، یحیی‌زاده، آقای رزم‌آرا و باغ‌گلی نیز به مجموعه ما اضافه شدند و جمعیت ما افزایش یافت. بعد از مدتی، بعضی از مربیان دیگر نیز به ما پیوستند. تا سال 1388، ما شش یا هفت مربی دیگر نیز داشتیم که جزو کادر مجموعهٔ ما بودند و تک‌تک این رفقا، یک گروه ده و پانزده‌نفره را بر عهده داشتند. ما شکل کانونی خود را داشتیم و کانون رسمی نبودیم؛ چون مجوز رسمی نداشتیم.

اشتراک گذاری
دیدگاه ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

با استفاده از روش های زیر می توانید این نوشته را با دوستانتان به اشتراک بگذارید

زمینه‌های نمایش داده شده را انتخاب نمایید. بقیه مخفی خواهند شد. برای تنظیم مجدد ترتیب، بکشید و رها کنید.
  • تصویر
  • دسترسی
  • توضیح
  • قيمت
  • افزودن به سبد خرید
برای مخفی‌کردن نوار مقایسه، بیرون را کلیک نمایید
مقایسه محصولات