حجت الاسلام و المسلمین ذوعلم
(معاون پیشین وزیر آ.پ و رئیس سابق سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی)
«اعوذ بالله من الشیطان الرحیم. بسمالله الرحمن الرحیم. الحمدلله ربالعالمین و صلیالله علیمحمد و آله الطاهرین».
اهمیت پژوهش در برنامههای نظری |
خب؛ خدا را سپاسگزار هستیم که توفیق داد در محضر دوستان باشیم. امیدواریم دوستان مجاهد در تربیت و پرورش نسل آینده، گام دوم انقلاب را آنها با جهتگیری عمیقتر و مستحکمتری دنبال کنند. در کنار مضجع شریف و نورانی حضرت ابوالحسن علی ابن موسیالرضا (ع) هستیم در مسجد کرامت که خودش یک تاریخ و داستان دارد و امیدواریم که این جلسه، برکات زیادی داشته باشد.
بنده چند نکته را خیلی کوتاه عرض میکنم؛ چون دوستان بحثهای خیلی خوبی داشتند و ظاهراً از این دو سه ارائهای که شد خیلی استفاده کردند. از نظر خود بنده که این نوآوریها و طراحیهای جدیدی که در این مدارس انجام میشود، بسیار قابلتوجه و قابلارائه است.
نکته اول، تأکید بر دو کلیدواژهٔ مبانی نظری تحول بنیادین است که فکر کنم باید این مدارس به آن خیلی بیشتر بپردازند. در خودِ مبانی نظریِ تحول که در آن کتاب قطور چهارصد و پنجاهصفحهای گنجانده شده، اگر ملاحظه کرده باشید خیلی بحثها مطرحشده و این بحثها از نظر اهمیت و عدالت و کفایت و تأثیرگذاری یکسان نیست؛ بعضی جاها بحثهایی مطرحشده که حتی یک زاویههای قابل تأویل انحرافی هم ممکن است در آن پیدا شود و مواضعی ممکن است اینگونه نباشد؛ بالعکس، بحثهای خیلی محکم و متقنی مطرحشده که میتوان بر روی برخی از آنها تأکید کرد.
تربیتزمینهسازی برای تکوین و تعالی هویت است |
نکتهای که میخواهم تأکید کنم یکی بحث تعریف تربیت است که در واقع تربیت، زمینهسازی برای تکوین و تعالی هویت است. این بحث خیلی مهمی است و در اشارهٔ دوستان هم بود که اگر دانشآموز به خودش اهمیت داده و بر نقش خود واقف گردد، آثار مطلوبی در پی خواهد داشت. کمااینکه در روایات ما هم آمده که چنین کسی خودش برای خودش بزرگوار شناخته میشود و دیگر سراغ کارهای حرام، معصیت و از این قبیل افعال نمیرود. یعنی باید عزتنفس و خودباوری درونی در او شکل بگیرد و احساس کند که من یک انسان، مسلمان، انقلابی و یک ایرانی هستم. این هویت، بحث بسیار مهمی است و در سندتحول تأکید شده که این مدارس باید سؤال کنند دانشآموزان ما به هویت مطلوب، چه مقداری نزدیک میشوند؟ بهخصوص که یکلایهٔ از هویت، لایهٔ هویت منطقهای، بومی و قومیتی است. این هویت قومیتی، محلهای و بومی قطعاً نمیتواند از ما جدا شود و ما نمیتوانیم آن را از خود منخلع کنیم. بالأخره ما زاده یک شهر، محل و یک خاک هستیم؛ ولی وقتیکه این رنگهایش پررنگ بشود در این هنگام، خطرناک میشود و جامعه را به سمت انشقاق و تضعیف آن هویت واحد ملی، اسلامی، ایرانی و انقلابی سوق میدهد؛ بنابراین تعدیل این احساس تعلق منطقهای و قومیتی بسیار مهم است و برجستهکردن سه عنصر اساسی در هویت، هویت اسلامی، ایرانی و انقلابی، سه تعبیری است که نص کلام حضرت آقاست و بسیار حکیمانه، هوشمندانه و درست نیز هست. در سند تحول در مواضعی «هویت اسلامی، ایرانی و جهانی» مطرح شده است. در جای دیگر آمده است «جهانی و انسانی»و درجای دیگر «انسانی و جهانی».
خب؛ ما به دوستان نقد داشتیم که این مقداری پخته و منقَّح نیست. بله؛ ما میگوییم هویت انسانیاش نیازی به ذکر توضیحات ندارد. هر انسانی از فطرت الهی و انسانی برخوردار است؛ ولی وقتی میگویید «انسانی و جهانی» باید بگوییم «جهانی و انسانی». این «هویت جهانی» و «فرهنگ جهانی» و … آهستهآهسته به سمت ضلع غربی سوق پیدا میکند. دیدم بعضی از دوستان هم البته از روی غفلت این را مطرح کردند که ما یک ضلع هویتمان، ضلع جهانی است.
هویت باید جهتگیری توحیدی داشته باشد |
بالأخره ما در این جهان زندگی میکنیم و با همین جهان امروز، با همهٔ مشخصات هویتیاش (که غالباً غلبهٔ اومانیسم و تمدن غرب، ابزارگرایی، لذتگرایی، فناوری، علم و … میباشد) مواجه هستیم. ما حرفمان این است که آن چیزی که گفتهاند هویت نیست؛ بلکه هویت، مقولهای است که فرد میتواند به آن افتخار کند و در واقع یک حقیقتی را درون فرد شکل میدهد که منشأ جهتگیری میشود و این جهتگیری در نگاه ما یک جهتگیری توحیدی و انقلابی است و در بستر نظام دانایی عقلانی و وحیانی؛ نه نظام دانایی نفسانی مادیگرایانه یا سکولاریستی.
این بحث هویت، خیلی مهم است و به نظرم باید روی آن کارکرد و بهخصوص دوستانی که در مدارس مسجدمحور کار میکنند. به هرحال، این بحثهای هویت منطقهای و قومیتیشان خیلی قویتر باشد و اینها خیلی مهم است و باید برای آن اندیشید. ولی این بحث، بحث مهمی است. بحث هویت که در سند تحول آمده بایستی بهعنوان «کانون بحث تربیت» روی آن کارکرد. به دوستانی که احیاناً قرار است این اسناد و مبانی را تکمیل کنند و ارتقا بدهند این نکات را باید یادآوری کرد.
نکته دوم محتوایی، بحث «نظام معیار اسلامی» است که تعبیر بسیار درست و دقیق و پرتکراری در مبانی نظری تحول نظام معیار اسلامی است. در آن نسخههای اولیه البته نظام معیار با هویت بود؛ اما سپس دوستان در اثر بحثها، نقدها و رفتوآمدهایی که بود فهمیدند نظام معیار بیهویت است؛ یعنی نظام معیارِ چه؟ سپس تبدیل شد به نظام معیار اسلامی؛ ولی این نظام معیار اسلامی چه آوردهای برای ما دارد و این چطور ترجمه میشود؟ و این در خود مبانی نظری تحول، شرح داده نشده؛ منتها در سند برنامهٔ درسی ملّی آمده
نظام اسلامی، یک نظام هویتساز است |
و همین را مبنا قرار داده و با این پیشفرض که اگر ما بخواهیم دانشآموزانمان به تکمیل و تعالی هویت برسند، باید این عناصر هویتساز را استخراج و روی آن عناصر کار کنیم. این یک سؤال است که عناصر هویتساز چیست؟ و این نظام معیار اسلامی اتفاقاً با همین عناصر هویتساز کاملاً مرتبط است، بلکه میشود گفت منطبق نیز هست؛ چون نظام معیار اسلامی هم میخواهد در فرد مسلمان، هویت ایجاد کند؛ از هویت زمینی به هویت آسمانی، از حیوانی به انسانی، از مادی به معنوی و نهایتاً از همهٔ هویتها به هویت الهی و توحیدی. غرض از بعثت انبیاء نیز همین است. به قول آن صحابی بزرگوار که گفته بود پیامبر اکرم (ص)، سر ما را از زمین به آسمان بلند کرد. ما قبل از این فقط زمین، گاو، گوسفند، چریدن، چراندن و… را میدیدیم؛ ولی پیامبر سر را به آسمان بلند کرد تا اینکه دانسته شود جهان و خدای دیگری نیز هست و عظمتی وجود دارد. این هویتسازی اسلامی خیلی مهم است. تمام تلاش امروزِ غرب نیز همین است که هویت را به یک نحوی مختل، مغشوش و یا وارونهنمایی کند. آن نظام معیار اسلامی در برنامهٔ درسیِ ملی، در پنج کلیدواژه تعریفشده است. ابتدا بحث عقل، تفکر و اندیشهورزی و همان عقل فطری و عقل الهی در انسانهاست. سپس نوبت به ایمان میرسد؛ ایمان مبتنی بر همین تفکر، تعقل، علم، معرفت، بصیرت، اخلاق، ملکات نفسانی و … است و نیز عمل، مجاهدت و اهل کار بودن.
یکی از دوستان اشاره خیلی خوبی کردند به این مسئله که دانشآموزان بعدازاینکه از مدرسه فارغالتحصیل میشوند یا هر دورهای دیگر، یعنی دورهٔ اول دبستان، دورهٔ اول و دوم متوسطه … باید معلوم باشد که خروجی ما چه میخواهد باشد؟ حتماً باید در این پنج عنصر، که عناصر اهداف برنامهٔ درسی ملی هستند بتوانیم بگوییم که این خروجیها به چه حدی رسیدهاند.
رهبر معظم انقلاب در شهریور سال ۹۹ از طریق ویدیو کنفرانس که بیاناتی با رؤسای آموزشوپرورش داشتند فرمودند: «ما اینکه چه میخواهیم تربیت کنیم باید برایمان روشن باشد». ایشان به همینها اشاره کردند. به معیارهایی مانند اینکه باید مؤمن باشد و ایمان به خدای متعال، پیامبر اکرم، مقدسات و ارزشها در وجود او تثبیت شود. همچنین باید اهل تفکر، تعقل، اندیشهورزی و اهل مجاهدت باشد. هفت هشت تعبیری که فرمودند در واقع، حول محور پنج عنصری بود که در آنجا بهصراحت و بهوضوح با مبانی بسیار محکمی مطرح شد.
آ.پ فعلی، بر دروس حفظی تأکید دارد |
من میخواهم عرض کنم که در این مدارس باید روی این پنج عنصر خیلی کارکرد. یعنی باید اینها را بهعنوان الگو و مدل اهداف، برجسته کرد و همانطور که فرمودند مشارکت خود خانوادهها و معلمین، از پایینبهبالا جریان دارد. آنها باید به این مطالب التفات داشته باشند. در حال حاضر، نظام آموزشوپرورش ما در این پنج عنصر، تکپایه است و تنها به علم میپردازد؛ آنهم یک علم تقریری، ظاهری و حفظی که به محض گذر از کنکور، چیزی یادشان نمیماند؛ نه دینی، فیزیک، شیمی و نه زبان. درحالیکه بحث علم و معرفت یک وجه است. بحث اخلاق کجاست؟ قاعدتاً این مدارس میخواهد مبانی علم اخلاق را خیلی قوی مطرح کند. نه فقط اخلاق فردی؛ بلکه اخلاق اجتماعی را هم در بر خواهدگرفت.
بحث ایمان کجاست؟ تا دانشآموزان تا حدی (در سن رشد خودشان) به یک باور درونی محکم برسند و پایههای یقین به توحید در آنان شکل بگیرد. آن بحث کار، تلاش و فعالبودن کجاست؟ غالباً دانشآموزانی ما متأسفانه اهل همین نشستن، بازیکردن، وبگردی و ولگردی در فضای مجازی و… شدند و فعالیت و جهادگری در بین آنها خیلی کمتر است. بنابراین به نظرم این دو نکته را باید خیلی برجستهتر کرد. بعضی بحثهای مبانی نظری تحول نیز بحثهای درست، ولی غیرمفیدی است که دلالتی بر تعلیموتربیت ندارد و بعضی بحثهای ضروری (که باید باشد) نیست. بدین معنا که در مبانی نظری تحول، آن ضلع هویت انقلابی بهخصوص، تقریباً مفقود است و آن جهتگیریِ تربیت تمدنساز نیز تقریباً مغفول است؛ گرچه جاهایی یکسری اشاراتی به آن شده است. همانطور که آقای اعرافی هم مطرح کردند و ناظر به این طرح بود که ایشان هم در حد همان پنجاه یا شصت درصد برای مبانی نظری تحول، اتقان و اعتبار قائل هستند. این مباحث فعلاً یکپایه خوبی است؛ یعنی در مقابل این جریان گستردهٔ نحلههایی که در تعلیموتربیت ما به شکل محسوس و نامحسوس وجود دارند و بعضاً در یک پوششهای منافقانه هستند، این مباحث کمککننده است.
خب؛ این بالأخره خوب است و سندی است که فعلاً هم مورد اتفاقنظر حوزه، دانشگاهها و هم خود آموزشوپرورش است؛ ولی این مبناست و سقف نیست و فعلاً در کفِ کار است و انشاءالله سقفش را باید در گام دوم سند (که باید تکمیل شود) دنبال کنند. این پایان مطلب و نکته اول بود.
این سند تحول فعلی، باید گام دوم هم داشته باشد |
یکسری نکات در مورد خود این مساجد و نفس این حرکت بسیار بابرکت وجود دارد. خب؛ خیلی حرکت مبارکی بوده و نشان میدهد که چقدر نهادهای دینی ما و مفاهیم ما ظرفیت دارند که تابحال استفاده نشده است. این بحث مسجدمحوری کلاً در مدیریت، تربیت، تنظیم جامعه و نهایتاً انسجام آن خیلی بحث مهمی است و میشود گفت تقریباً در این ۴۰ سال بااینکه کارهایی انجامشده و مجلاتی درآمده و تحقیقاتی صورت پذیرفته، اما کار محکمی در این زمینه انجام نشده است. وقتی در بحث مهندسی فرهنگی کار میشد این پیشنهاد مطرح بود که در مهندسی فرهنگی کشور، ما باید بهگونهای عمل کنیم که ۲۰ یا ۳۰سال بعد، مسجد با آن تحول درونی که در خودش ایجاد میکند و همچنین مدیریت و سازماندهی مسجد، بتواند نبض محله و مردم را در اختیار داشته باشد و این در انسجام اجتماعی و استحکام جامعه و جلوگیری از نفوذ شیاطینی که از راههای مختلفی سعی میکنند در جامعه نفوذ پیدا کنند، بسیار مؤثر است. در یکی دو سال اخیر هم حضرت آقا به بحث کمیتههای اوایل انقلاب اشاره کردند که کمیتههای انقلاب در مساجد شکل گرفت. واقعاً (این کمیتهها) چه نقش عظیمی در حفظ انقلاب و پیشگیری از شیطنتها و توطئهها داشت که حتی رهبر معظم انقلاب نیز توصیه میکردند که بسیج، مدل خود را قدری بیشتر به سمت همین مسجدمحوری و محلهمحوری سوق بدهد؛ بنابراین این حرکت، خیلی حرکت بابرکتی بوده است.
اما چند کار به نظر میرسد که لازم است دوستان برای اینکه این کار، انسجام، استحکام، ثبات و اتقان بیشتری پیدا کند باید انجام دهند. یکی این است که باید خود آموزشوپرورش را درگیر این کارکرد. بلاتردید نباید این مدارس یکجوری حرکت کنند که جدای از آموزشوپرورش تلقی شوند؛ زیرا این هم مانعِ منافع و فوایدی میشود که برای مدارس عادی میتوانند داشته باشند و هم اینکه اینها را به انزوا خواهد کشاند. بالأخره در یک آموزشوپرورشِ چهارده میلیون دانشآموزی، فرض کنید که یک عدهای هم چهارده هزار دانشآموز یا صد هزار دانشآموز را تحت پوشش قرار دهند. صد هزار نسبت به چهارده میلیون چه رقمی است؟ درحالیکه اگر در بطن آموزشوپرورش و متعامل با آن باشد، هم میتواند با استفاده از نیروهای خیلی خوب، حزباللهی، انقلابی و واقعاً متدین که در متن آموزشوپرورش هستند، این حرکت و این نگاه دینی به تربیت یا همان نگاه نهجالبلاغه محوری (که یکی از بزرگواران مطرح کردند) و از این قبیل طرح و ایدهها را در آنجا نیز پیادهسازی و الگوسازی کند و هم اینکه بالأخره در نظام رسمی تعلیموتربیت که مورد تأیید کلان نظام، یعنی خود حضرت آقا هست و صریحاً در مقابل آموزشوپرورش از آن دفاع کردند، این میتواند در آنجا تحول ایجاد کند و از ظرفیتها نیز استفاده کند. استفاده از ظرفیتهای آموزشوپرورش در وضعیت فعلی برای این مدارس نقاط قوتی دارد که دوستان غالباً دربارهٔ آن صحبت کردند و هم نقاط ابهام و آسیبهایی دارد و یا زمینههای آسیب در آن وجود دارد که فعلاً اینجا پشت تریبون شاید نشود گفت. حتماً دوستان خودشان توجه دارند که بعضی از زمینههای آسیبزا هست که میتواند در این بستر، مورد سوءاستفاده قرار گیرد (حال بهصورت احتمالی یا واقعی) و کاستیهایی نیز البته دارد. لذا چهکار باید کرد؟ به نظر میرسد که باید یک قوام و سازمان و ساختاری پیدا بکند که بر اساس یک «الگوی نظام انقلابی» (به تعبیر آقا در بیانیه گام دوم) که هم نظاممند، قانونمند، پاسخگو، منضبط، آیندهنگر و باسواد باشد و هم اینکه انقلابی بودنِ خودش و انگیزه دینیِ خودش را نیز حفظ کند.
مدارس مسجدمحور در راه بازآرایی و بازسازی نظام انقلابی |
یکی از دلالتهای مهم گام دوم، همین بحث بازسازی و بازآرایی نظام مدیریتی کشور است. این نظام مدیریتی، بوروکراتیک است و غالباً انقلابی نیست؛ از آنطرف هم ما مجموعهای داشتیم که انقلابی بودند ولی نظاممند نبودند. شاید تلقیمان این بود که انقلابی بودن و آییننامه و ضابطه و مصوبه با یکدیگر منافات دارند. آقا میگویند نه؛ ما از نظریه نظام انقلابی دفاع خواهیم کرد. در جمع اساتید که بحث مطرح بود، میگفتند: نظام انقلابی یک تعبیر پارادوکسیکال است (به تعبیری). مگر میشود اگر نظاممند باشد نباید انقلابی باشد و اگر انقلابی باشد نمیتواند نظاممند باشد؟! اتفاقاً انقلاب روی همین تأکید دارد که همین دو عنصری که بهظاهر به نظر میرسد که با هم تعارض دارند، ما میگوییم نه؛ اینها با هم کاملاً قابلجمع است. برای این کار به نظر میرسد که باید به یک نحوی دستگاههای کلان دینی ما (که حوزهٔ علمیه در رأس آن میباشد) و بعضی دیگر از مجموعههایی که تلاش میکنند کار بدین شکل انجام گیرد مثل همین آستان قدس (که مدارسی در مشهد دارد و فعالیت میکند) یا مدرسه شهید مطهری (که یکزمانی در همین اندیشهها بودند و رشته معارف را دنبال میکردند) سعی در جمع کردن این دو مسئله با هم باشند بکنند. این مسئله دربارهٔ سازمان تبلیغات نیز صادق است. بالأخره سازمان تبلیغات اگر بخواهد تبلیغ به معنای آن «ابلاغ دینیِ عمیقِ فکورانهٔ ریشهدار» انجام بدهد حتماً نیاز به زیرساختهای تعلیموتربیتی دارد. اینهایی که هم انگیزه
باید فعالیت جریان ما قاعدهمند شود |
و هم امکاناتی دارند (مانند سازمان اوقاف که امکانات خیلی گستردهای دارد) و مثلاً خود مساجد و ائمهٔ جمعه؛ این مجموعهٔ نهادها در یک کنسرسیوم تربیتی آموزشی به یک تعبیری مشارکتی با هم بکنند و در قالب یک سازمان مدارسِ مثلاً «مساجد و حوزههای علمیه» (که باید روی اسم آن نیز فکر کرد) یا مثلاً «سازمان مدارسِ مساجد و حوزههای علمیه» که بیاید قاعدهمند شود. مثلاً چطور مدارس «سَما» تحت اختیار دانشگاه آزاد است؟ البته با کمّ و کیف سازمان مدارس دانشگاه آزاد خیلی کاری نداریم ولی این بُعدِ «مشارکت اجتماعی در تعلیموتربیت» که در سیاست ابلاغی حضرت آقا هست و بدنه آموزشوپرورش در حال حاضر از آن بهشدت فاصله دارد (و آن تمرکز سختی که آنجا وجود دارد و آن بافتهایی که شکلگرفته که مجال نمیدهند) باید در مقابل آن، یک مدل سازمانیافتهٔ ثباتیافته و بابرنامه پیدا کند و در بحثهای مختلف آن مثل همین بحثهایی که دوستان دارند به بحث گذاشته شود؛ البته در حال حاضر هم عملکرد تربیتی این مدارس هم کاملاً قابل دفاع است. یعنی بهطور جِدّ معتقد هستیم که میانگین آن کارکرد مثبتِ تربیتیِ این مدارس باهمان شاخصه آموزشوپرورش، بهمراتب از میانگین کارکرد مدارس آموزشوپرورشی بالاتر است؛ و این مطلب، خیلی روشن و واضح است. چندین سال قبل، یکی از تحصیلکردههای تعلیموتربیت که انس و تعلقخاطر زیادی به حوزه نداشت به من میگفت: «من گفتهام شما اگر یک کلاس را به دست یک طلبه بدهید، هر طور هم که باشد؛ ولو بیتجربه، ولو به قول شما تعلیموتربیت نخوانده باشد، از بسیاری از معلمهای ما که سر کلاس میآیند
کارکرد مدارس مسجدمحور، به مراتب از نظام فعلی آ.پ بیشتر است |
عملکردش بهتر است». او این حرف را زد و درست هم میگفت؛ چون سنخ کار طلبگی، تعلیموتربیتی است؛ یعنی ما طلبهها از آن اول که وارد میشویم بامطالعه، تفکر و با دست روی مسائل خاص گذاشتن ورود پیدا میکنیم. حتی روی واژهها حساس بودن، کار ماست و این تعامل میتواند بذر تفکر و اندیشیدن را در دانشآموز ایجاد کند؛ بنابراین در حال حاضر هم بسیار قابل دفاع است. شما که قاعدتاً به این حد قانع نیستید و باید ارتقا یابد و تبادل همین تجربهها هم بسیار مهم است. واقعاً باید یک جمعی از دوستان این را به عهده بگیرند و با مجموعههایی که در این زمینهها دغدغه دارند تعامل داشته باشند.
کار تعلیموتربیت نیاز به تربیت نیروی انسانیِ توانمندِ متخصص دارد. چندی قبل، مؤسسهٔ امام خمینی مرحوم آیتالله مصباح، یک کاری در این زمینه انجام میدادند. طرح ولایتی که در حال حاضر اجرا میکنند، کمک به پیشرفت همین قضیه است. همچنین نیاز به یک منابع مالی برای بعضی از زمینهها مطرح است. بعضی از این مجموعهها منابع مالیای دارند که باید صرف همین کار شود. همچنین نیاز به کارهای پژوهشی و پشتیبانیهایی برای تألیف کتاب درسی و تدوین برنامههای مکمل و … احساس میشود. بعضی از این مجموعههایمان اصلاً کارشان همین است. فعالیتهای اینها اگر به هم گره بخورد _ یعنی این نهادهای مردمی
مدارس مسجدمحور، منشأ اصلی تحول در نظام آموزشی کشور هستند |
انقلابیِ دینی که تقریباً میشود گفت یک نوع ارتباطی با حضرت آقا دارند و رئیسشان و یا هیئتامنایشان را آقا تعیین میکنند _ دور هم جمع شوند، میتوانند این حرکت را هم در بسط، تعمیق و تثبیت آن، و هم در مدعی بودن برای ارائه مدلهای جدید در تعلیموتربیت برای آموزشوپرورش انجام داده و گسترش دهند. این موضوع یک تحول واقعی را نوید میدهد، و الا این اسنادی که نوشتهشده و نوشته میشود، فینفسه کار زیادی از آن برنمیآید؛ بلکه ما در عمل به اسناد نیاز داریم. تربیت از جنس حکمت عملی است، نه حکمت نظری. تربیت یعنی اینکه باید یک کاری در عالم واقع اتفاق بیفتد. کسی ممکن است چند دکترای علوم تربیتی داشته باشد؛ ولی در عمل نتواند حتی یک کلاس را اداره کند. تمام بحثهای نظری تربیت نیز مقدمهای است برای همین بُعد عملی که معلم، مدیر و مربی را از نظر نگرشی، انگیزشی و دانشی توانمند کند که او بتواند این کار را به سامان برساند؛ یعنی این صد، دویست یا سیصد دانشآموزی که در این مدرسه هستند واقعاً تربیت شوند؛ تربیت به معنای جامع که در همان ساحتهای ششگانه در اسناد تحولی آمده و درست هم هست. بنابراین، بحث تحول میتواند با یک چنین ساماندهی مبنایی دنبال شود؛ هم در محتوا، مدل تربیتی، تربیت نیروی انسانی و هم در پشتیبانیهای مختلف (مثل فضا، کادر، برنامه و …) و انشاءالله بتواند منشأ یک تحولی در مجموعهٔ تعلیموتربیت کشور شود. اگر دوستان بتوانند پژوهشگاه تعلیموتربیتِ خود آموزشوپرورش را درگیر اینچنین کاری کنند و در این باب، پژوهشی انجام دهند؛ پژوهشی که بررسی کند و همین نقاط ضعف وقوت، نوآوریها و نقاط ابهام را استخراج کند و آموزشوپرورش هم خود را در جهت تقویت و حمایت از این مجموعه موظف بداند، انشاءالله بسط این امر و ثباتش تضمین میشود.
مجموعههای تحولخواه باید به میدان بیایند |
وقت بنده ظاهراً تمام شده است. گفتند اگر دوستان نکاتی دارند بفرمایند تا استفاده کنیم.
[در پاسخ به یک سؤال] بعضیها میگویند علت اجرا نشدن چیست؟ ولی ما باید بگوییم موانع اجراشدن چیست؟ در حقیقت، یک موانعی در این زمینه وجود دارد که شامل موانع ساختاری، نگرشی و انگیزشی میشود. بارها ما این را گفتیم که برای سند ۲۰۳۰ دولت، یک مصوبهٔ خیلی قوی را تصویب کرد که دستگاههای مختلف برای اجرای آن سند باید مشارکت میکردند. بعداً روشن شد که مصوب شده و بالأخره اعتراضهایی برانگیخت و نقدهایی شد و جلوی آن گرفته شد. ولی برای سند تحول آموزشوپرورش، حتی یک جلسه هم در هیئتوزیران، راجع به این بحث نشد. ما که بعضی اوقات سروصدایی میکنیم و البته بیاثر هم نبوده ولی موانع زیاد است. تلقی شخصی من این است که باید مجموعههایی که خودشان اهل تحولاند و تحولساز هستند به میدان بیایند و از آنان در زمینهٔ دلالتها و راهبردهایی که آنجا هست نیز استفاده کنند. این تحول باید در عمل اتفاق بیفتد. در حال حاضر هم واقعاً مدارس خوب و تحولخواهی داریم؛ حتی مدارس دولتی که تیم دغدغهمند، متعهد و دلسوز بر آن اشراف دارند و کارهای بسیاری انجام میشود، ولی به دلیل موانع مختلف یا فقدان اقتضائاتی که وجود دارد فراگیر نیست.
[خطاب به یکی از حضار] مسجدستان را شما مطرح کردید؟ یک کار مهمی بوده و در ارتباطاتی که مطرح کردید این نکته مهم است (و کاملاً درست توجه داشتید) که اگر دانشآموز برای مدرسه، خانواده و محلهٔ خودش فعال نشود، برای منطقه و کشورش هم فعال نمیشود. منتها باید خیلی دقت کرد که محلهگرایی، غلبه پیدا نکند و این خیلی نکته مهمی
بنظر دوره ابتدایی، با دوره مسجدمحور بسیار سنخیت دارد |
است. دیگر اینکه به نظر میرسد در مدارس دخترانه باید خیلی دنبال این مدل کار شما برویم. واقعاً تربیت دختران، برای آیندهٔ ما بهطور مضاعف در جهتگیری جامعه، تأثیر دارد و میبینید چقدر این مسئله مهم است.
حضرت امام خمینی (ره) زمانی فرمودند که اگر بانوان اصلاح شوند جامعه اصلاح میشود. اهمیت مادران بهعنوان مادر و بانوان بهعنوان خودِ همین زنان جامعه، خیلی زیاد است و نمیدانم آیا دوستان در این زمینه نیز اندیشههایی دارند یا نه؟ در مورد دورههای تحصیلی هم به نظر میرسد دورهٔ تحصیلی ابتدایی با بحث مسجدمحوری خیلی سنخیتش بیشتر است؛ مثلاً در دورهٔ دوم متوسطه به کارگاه و آزمایشگاه و … نیاز است که هم از جهت امکانات (و استاندارد بودن آن) و هم از جهت فضای مسجد (برای اینکه مثلاً دانشآموزان بتوانند به آسودگی درس بخوانند) باید مورد توجه قرار گیرد. (من اینجا نکتهای را یادداشت کردم) این استانداردها خیلی مهم است. دیگر اینکه مثلاً اگر که یک مسجدی بخواهد یک مدرسهای راه بیندازد با چه استاندارد دقیق، این مسجد میتواند مدرسه داشته باشد و اینکه آیا مدرسهٔ مسجدمحور تعبیر درستی است یا مدرسه مسجد؟
در مورد اینها باید اندکی تأمل کرد. مثلاً ممکن است امام جماعت یک مسجد و نهاد آن، یک مدرسه داشته باشد؛ ولی یک مدرسه لزوماً خودِ مسجد نباشد. دانشآموزان در شبستان بنشینند، درس بخوانند و امکانات داشته باشند؛ ولی معلوم باشد که این مدرسه، مال این مسجد است. مثل مدرسهٔ حوزهٔ علمیه ؛ یعنی بعضی مدارس که وابسته به حوزهٔ علمیه هستند و در کنار خودِ حوزهٔ علمیه، دانشآموزان درس میخوانند و این ارتباطات و مراودات، خودبهخود زمینه را فراهم میکنند که دانشآموزان بعد از دورهٔ اول متوسطه، غالباً جذب حوزه میشوند.
در سند تحول که حضرت آقا در سال ۹۲ ابلاغ کردند (و در حقیقت، سند سیاستهای ابلاغی مقام معظم رهبری در عرصهٔ تحول در آموزشوپرورش در سال ۹۲ به شمار میرفت) روی بحث مشارکت جامعه در تعلیموتربیت خیلی تأکید شده است. این مشارکت حوزه، مساجد، طلبهها، فضلا و متدینین، برجستهترین مصداق مشارکت است. عرض من این است که باید افراد را سازماندهی کرد تا هم بتواند گسترش پیدا کند و تثبیت شود، هم از سلیقهای بودن و فرد محور بودن خارج شود و یک «نظام» یا یک «خرده نظام» یا «مصداقی از یک نظام» (یا هر اسم دیگر) ایجاد شود.
آموزش در مدارس مسجدمحور، از پایین به بالا و همراه نواوری است |
یک پیشنهادی هم که دوستان داشتند و اهمیت خیلی بالایی دارد، نوآوریهای آموزشی و تربیتی مدارس است که خیلی مهم است و چند نمونه که شنیدیم، برای همه میتواند خیلی جذاب و الهامبخش باشد. یکی از ایرادهای مدارس ما همین است که مدرسه کاملاً از بالا به پایین است. گاهی هستند مدارسی که اینطور نیستند ولی غالباً شکل دیگری است؛ یعنی حتی یک معلم در مقطع دبیرستان، گاهی جرئت ندارد به مدیر مدرسه پیشنهاد داده و انتقادی کند و این تمرکزگرایی و از بالا به پایین بهشدت وجود دارد. این موضوع یک مانع تربیتی است. این مسئله خیلی مهم است؛ اینکه فرمودند در مدرسه خانوادهها مشارکت دارند و معلمان و دانشآموزان در بحث هدفگذاری احیاناً چنین مشارکتهایی را دارند.. این یعنی همان بسترسازی حضور فعال، خودباورانه، خلاق و مسئولیتپذیر. اگر این نوآوریها گردآوری شود (و پیشنهاد دوستان نیز همین بود) و انجامشده یک کتاب و کتابچهای برای این کار دربیاید برای همهٔ مدارس میتواند مؤثر باشد چون هدف ما و شما این نیست که کار خوب را فقط ما انجام بدهیم؛ بلکه هدف این است که این کار خوب انجام بشود (به دست هر کسی). خوشبختانه انگیزهها و امکانات زیادی هم در اقصینقاط کشور وجود دارد؛
گردآوری و انتقال تجربیات گام اساسی و مهم ستاد مرکزی |
مثل همین گروههای جهادی و جوانهایی که کار و تلاش میکنند. ما اصلاً اینها را نمیشناسیم ولی دارند فعالیت میکنند. مثلاً گاهی تصادفی به یک کسی برخورد میکنی که میگوید بله؛ فلان مطلبی که فلان جا گفتهشده ما گرفتیم و فلان کار با آن انجام دادیم. این بسط اندیشه، گفتمان و این دیدگاه خیلی مهم است و در گرو این است که دوستان، این تجارب را نیز بتوانند منقح و گردآوری کنند انشاءالله. یک مجموعه، کتابچه انتقادی را با کمک جمعی از دوستان تهیهکرده بودند و اوایلی که ما سازمان پژوهش رفتیم گفتند این انتقاد نسبت به کتابهای درسی هست. یکی از این کارشناسهایی که میشناختم و به وی اعتماد داشتم (آدم درست و توانمندی است) گذاشتیم تکتک اینها را بررسی کند و با آن گروه به توافق برسند. اما متأسفانه مقداری بدسلیقهای کرده بودند که مشکلاتی به وجود آورده بودند. این برادرمان به ما گفت که در دورههای قبل هم این کتابچه آورده و ارائه میکرده؛ اما کسی به آن وقعی نمیگذاشت و میگفتند که تخصص ندارید. همچنین از قول کسی نقل شد که گفته بود: «حواستان باشد تا یک موقعی اینها نیایند این اشکالات را مطرح کنند». در واقع این مسائل جریان داشته است و قابل انکار نیست. اما مثلاً این مسئله را که یک فردی یا جمعی هستند و حضور خیلی مستقیم دارند، خیلی نمیشود واقعاً تأیید کرد. بالأخره ضعف در جاهایی هست که موجب میشود بعضیها بتوانند نظرات خودشان را اعمال کنند و این نظرات هم بعضی وقتها سوءنیت نیست؛ بلکه به خاطر برداشت غلط است. در برنامه درسی دانشگاه ما مگر چه میگذرد؟ البته در حوزه بحث دیگری داریم ولی دانشگاههای ما بالأخره همین علوم انسانیِ ترجمه شده است و چه بسا بعضی اصلاحات نیز روی آن انجام شده، اما نیاز شدیدی به کار ریشهای وجود دارد. یک جمعی آنجا کارهایی انجام میدهند که اگر خداوند کمکشان کند و در دولت آینده نیز تقویت شود، آن جریان تازه شکلگرفتهٔ در سازمان پژوهش _که یک جریان اصیل فکری جوان انقلابی است _ بتواند کار را بهتدریج جلو برود.
[در پاسخ به یک سؤال] آقای حسن ملکی که منصوبشده (دکتر ملکی) معاون خود بنده بود و از ایشان دعوت
بچهها در مدرسه تربیت میشوند، نه آموزش و پرورش |
کردیم تا اینکه به سازمان پژوهش بیاید. اواخر هم ایشان قائممقام شده بود برای اینکه این جابهجایی انجام شود و بتواند رئیس سازمان شود. کسان دیگری هم مطرح بودند و از همان قماشی بودند که ممکن است اسم برده شود. البته ایشان را خیلی اذیت هم میکنند؛ ولی یک اصول و چهارچوبی را حفظ کرده و امیدواریم که فشارها نتواند ایشان را از میدان به در بکند.
استانداردهایی که مطرح کردید از همین جهتی که شما گفتید خیلی مهم است. اگر ما برای کتابی که به بچهها باید درس داده شود استاندارد داشته باشیم، آنگاه میتوانیم بگوییم پنج الی شش کتاب معرفی میکنیم که بر اساس آن استانداردها انتخاب شود. حال، این چه خصوصیتی دارد که نباید کتاب دیگری باشد؟ (مخصوصاً در کتاب دینی و کتاب تاریخ) ما یکزمانی (دورهٔ قبل که در دفتر تألیف بودم) دنبال میکردیم که ما بتوانیم چند کتاب از چند تیم معتبر و معتمد انتخاب کنیم که متناسب با همان سطح برداشت، علاقه و همراهی معلمان انتخاب شود؛ منتها همراهی معلمان یکسان نیست و بالأخره نشد و این کار صورت نگرفت. البته این نشدن هم خودش داستانی دارد و برای ما خیلی عبرتآموز بود که چگونه بعضی از بافتها (نگوییم باندها) کاری را انجام میدهند تا «گویی» که شما آن را رها کردید تا به سمت هدف برود، از آنجا منحرف شود. حساسیت آن سازمان خیلی بالاست؛ علی الخصوص که حضرت آقا مطرح کردند این سازمان قلب آموزشوپرورش است و اخیراً دیدید بعضی از همین شبکهها خیلی روی این مطلب متمرکز هستند؛ ولی درعینحال دارد کارهای خوبی در آنجا انجام میشود که انشاءالله تقویت شود. یعنی دانشآموزان ما در مدرسه تربیت میشوند؛ نه در وزارت آموزشوپرورش. مدیر مدرسه و بهخصوص معلمان هستند که نقش اساسی و کلیدی در تربیت دانشآموزان را ایفا میکنند.
این تیم فرهنگی که در مدرسه شکل میگیرد خیلی تأثیرگذار است؛ به همین جهت در حال حاضر بااینکه کتاب درسی، برنامه و و وزارتخانه یکی است مدارس خیلی با هم فاصله دارند. این نشان میدهد که اینقدرت مانور مدیریت و کادر میتواند بر زاویه انحرافی که برنامه و کتاب درسی داشته باشد غلبه پیدا کند.
خب ظاهراً ما دیگر وقتمان تمام است و در حد همین چند کلامی که به نظر ما میرسد خدمت دوستان نکاتی عرض کردیم. انشاءالله این حرکت بتواند منشأ برکات و تحولی در تعلیموتربیت شود که اساس تمدن سازی، بالأخره این بُعد تعلیموتربیت هست و در گام دوم انقلاب، نقش تعلیموتربیت قطعاً بیبدیل است و خدا از شما دوستان هم به احسن وجه قبول کند و بالأخره شما بحمدالله در میدان هستید.
خداوند، قوت، توان، توفیق، اخلاص و همهٔ لوازم را جهت ارتقای کار به این جمع عنایت کند انشاءالله.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته.
بدون دیدگاه