در خدمت دوستان و حاجآقای آباد و اباذری، فقط باید درسهایی که از این بزرگواران گرفتیم بگوییم. ما سالیان سال بعدا ز این دو بزرگوار وارد شدیم حتی آقای اسماعیلی که هستند و دیگر بزرگواران درس پس میدهیم.
بعضیها احتمالاً شنیدند آقا رفتند منزل شهید عارفی؛ نوروز چند سال پیش همسر شهید عارفی نه و نیم ده شب زنگ زدند به من با یک حالت هیجان و گریه گفتند: آقای نعمتی همین الآن آقا از در خانه ما رفتند بیرون و شروع کردند گریه کردن و تلفن را قطع کردند.
دیدم حالشان مناسب نیست، خودشان زنگ زدند آقا همین الآن از در خانه رفتند بیرون و از طاها سؤال کردند طاها کدام مدرسه است؟ طاها نتوانسته جواب بدهد.
من گفتم که شنیدیم سند بیست سی دارد اجرا میشود، برای طاها دنبال مدرسه بودیم و دیدم یک عدهای در مسجدی دارند کار میکنند و ما رفتیم بچهمان را آنجا سپردیم. ایشان گفتند (در کتاب رؤیای بیداری ذکر شده است) که چه طلبههای زرنگی! عدهای که دنبال اجرای سند بیست سی هستند. اینها دارند اینچنین کاری میکنند.
مسجد وقتی اینطوری شکل میگرفت و کارهای اینطوری انجام میشود دیگران هم کار میکنند؛ فقط این نیست که در مسجد چهارتا دانشآموز دارند. ما در مراسمهایی مثل نیمه شعبان و عید غدیر و سایر کارهای بیرونی که انجام دادند برای محل هم از این کارها انجام دادیم.
فکر میکنم الآن سی و خردهای نفر داریم در محل ما؛ صفر تا صد خریدشان را ما انجام میدهیم. پیرمرد و پیرزنهایی که در محل داریم و شناسایی کردیم بعضی وضعشان خوب است و بعضی وضعشان بد است. سیستم و حلقه چیدیم و مسئولش کردیم که مثلاً به بعضی از آنها گفتیم که بیا یک چای میخواهیم. این پیرزن میآید.
مشاهده ویدیو + دانلود:
بدون دیدگاه